کشیدم نقشه و شد نقش بر آب
دلم بی عشق مانده مرداب
به دریای نگاهت دعوتم کن
مرا هم لحظهای دریاب، دریاب
حسین شادمهر
کشیدم نقشه و شد نقش بر آب
دلم بی عشق مانده مرداب
به دریای نگاهت دعوتم کن
مرا هم لحظهای دریاب، دریاب
حسین شادمهر
خوشا روزی که خونین تن بمیرم
به حال جنگ با دشمن بمیرم
همانند شهیدان خدایی
برای عزّت میهن بمیرم
حسین شادمهر
نگــــاهم بازپخـــش عشــــق او بود
به رخســـارم درفش عشـــق او بود
دلــی عاشق، دلــی بیدار هر شـــب
درونم پـــاس بخـش عشـــق او بود
"حسین شادمهر"
دلم را بی تفاهم میشکستی
برای بار چندم میشکستی
گله از دل شکستن نیست اما
جلوی چشم مردم میشکستی
"حسین شادمهر"
فرشته زیر خاک! این باورم نیست
که دیگر سایهی او بر سرم نیست
نمیبینم به غیر از غصّه و غم
به دنیایی که در آن، مادرم نیست
-
برایم سایهی سر بود، مادر
نه گویا چیز دیگر بود، مادر
به دنیایم اگر چیزی نمیماند
فقط ای کاش مادر بود، مادر
-
برایم یار و یاور کاش میماند
کنارم روز دیگر کاش میماند
فغان و درد و آه و اشک و افسوس
نگاه گرم مادر کاش میماند
-
ز سر شد سایهات کوتاه، مادر!
جهانم شد مصیبتگاه، مادر!
سخن آموختی، رفتی، نمانده ست
مرا جز وای مادر! آه مادر!
حسین شادمهر
* شادی روح مادران درگذشته و از جمله مادر حقیر، فاتحهای بخوانید
فرشته زیر خاک این باورم نیست
که دیگر سایه ی او بر سرم نیست
نمی بینم به غیر از غصّه و غم
به دنیایی که در آن مادرم نیست
"حسین شادمهر"