شعرهای حسین شادمهر

غزل، ترانه، رباعی، دوبیتی، طنز، ... [ کانال تلگرام Shadmehraneh@ ]

شعرهای حسین شادمهر

غزل، ترانه، رباعی، دوبیتی، طنز، ... [ کانال تلگرام Shadmehraneh@ ]

شعرهای حسین شادمهر

کتاب شعر منتشر شده:
فرصت‌های ابری ، مجموعه دوبیتی
نشر مایا ، 1395
__________________

کانال‌های تلگرام:
*شادمهرانه https://t.me/shadmehraneh
*شادک https://t.me/shadmehraneh2
*شادشعر https://t.me/shadshear

پیام های کوتاه

طبقه بندی موضوعی

بایگانی

آخرین مطالب

آخرین نظرات

  • ۲ دی ۹۷، ۱۲:۲۱ - النگو نقره طرح طلا
    عالیه

پیوندهای روزانه

۱۱ مطلب در دی ۱۳۹۷ ثبت شده است

زود تخصیص ردیفم بدهید

سهمی اندازه‌ کیفم بدهید

 

به من از بودجه‌ بیت‌المال

سبد قشر ضعیفم بدهید

 

به من از چرک کف دست، دو تا

کیسه‌ پول کثیفم بدهید

 

بحث چرک کف دست و این‌هاست

لااقل کیسه و لیفم بدهید

 

سهمم از نفت مشخص بکنید

چند تا بشکه و قیفم بدهید

 

بندی از لایحه‌ی بودجه‌ام

بنده را شغل شریفم بدهید

 

واگذاری بدهیدم شرکت

نیز تخفیف خفیفم بدهید

 

چون حریفان همه بردند زیاد

نصفی از سهم حریفم بدهید

 

پول نشر دو سه تا دفتر شعر

محض این طبع لطیفم بدهید

 

نکند بودجه پایان یابد

بنده را هم اَه و پیفی بدهید


حسین شادمهر

* منتشر شده در ضمیمه طنز روزنامه قانون (بی‌قانون)، 97/10/26

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۹۷ ، ۰۹:۵۳
حسین شادمهر
#رباعی

با هلهله، همهمه، تو از عشق بگو

با او و من و همه، تو از عشق بگو

ما منتظریم و تشنه لب، گوش به تو

بی هیچ مقدمه، تو از عشق بگو


«حسین شادمهر»



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۷ ، ۰۹:۲۰
حسین شادمهر

باز هم فصل زمستان آمده

فصل بحران فراوان آمده

 

روی گوشی‌های مسئولان شهر

باز هم اخطار بحران آمده

 

در فلان نقطه گزارش کرده‌اند

چند میلی متر باران آمده

 

هم زباله جمع گشته قدر کوه

رود کارون در خیابان آمده

 

رعد و برقی دیده و در رفته برق

برف تا زانوی انسان آمده

 

رفت و آمد قفل گشته توی شهر

مشکلات راه‌بندان آمده

 

شایعه پیچیده که بالای شهر

یخ زده، چون باد و بوران آمده

 

نیست سبزی، نیست میوه در دکان

خالی از بازار، نیسان آمده

 

بدتر اینکه ناگهان همراه برف

خانه‌ام یک ایل مهمان آمده

 

همچنین باید به بنگاهی روم

چون که رهنم رو به پایان آمده

 

بنده را همراهِ سرماخوردگی‌

اضطراب پول درمان آمده

 

برف و باران نعمت خوب خداست

مشکلات ما نه از آن آمده

 

چاره می‌کردیم اگر خوب و درست

در زمستان گو بهاران آمده


«حسین شادمهر»

- منتشر شده در ضمیمه طنز روزنامه قانون 97/10/20

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۷ ، ۰۹:۳۸
حسین شادمهر
زمستان آمد و کرسی گران شد*
زمستان هم برایم داستان شد

بدون کرسی و نفت و بخاری
چه سرماخوردگی در من عیان شد

چنان سرمای سختی خورده‌ام که
دماغم چشمه‌ی آب روان شد

فقط کرسی گران شد؟ نه عزیزم
لبو و شلغم و ماهی و نان شد

گران شد تا دلار و سکه و ارز
گرانتر جنس‌های هر دکان شد

در این آشفته بازار زمستان
نصیب ما فقط سوز و زیان شد

به یمن خواب مسئولان بازار
زیان ما به سود دیگران شد

گروهی بهر اسکی پیست رفتند
زمستان موجب تفریحشان شد

نصیب من ولی در این زمستان
شکستن‌های چندین استخوان شد

چه سرمایی سرم آمد سراسر
که برخی‌ها در این شعرم بیان شد

زمستان می‌رود اما گرانی
تمام سال را مهمان‌مان شد

حسین شادمهر

* مصرع اول از استاد رضا رفیع می‌باشد که این مصرع را برای طنزسرایی در برنامه تلویزیونی شبخند اعلام نمودند و من هم به این صورت تکمیل کردم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۷ ، ۱۰:۳۴
حسین شادمهر

در گوشه‌ خانه

کودک نشسته بود

از دست تنهایی

قلبش شکسته بود

 

پر کرده بود اندوه

دنیای کودک را

باید چه می‌کرد او

دستان کوچک را

 

مادر رسید و باز

خنده به کودک داد

بوسید رویش را

دستش عروسک داد


حسین شادمهر

*منتشر شده در ضمیمه قانون بچه‌ها روزنامه قانون، 97/10/16


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ دی ۹۷ ، ۰۹:۱۰
حسین شادمهر

برف آمد و دوباره

فرش سفید انداخت

تور سفید خود را

بر روی بید انداخت

 

یک شاخه نور افتاد

بر روی شانه بید

ماه و پرنده هستند

مهمان خانه‌ بید

 

نور قشنگی از ماه

در برف می‌درخشید

جنگل شده درخشان

با این هزار خورشید

 

جشن عروسیِ بید

در حال برگزاری‌ست

این برف، برف شادی

امشب چه برف باری‌ست


«حسین شادمهر»

* منتشر شده در ضمیمه کودک و نوجوان روزنامه قانون، 97/10/15

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۹۷ ، ۱۲:۳۶
حسین شادمهر

مثل یک آیینه است
آبِ شالیزارِ ما
می‌شود پیدا در آن
عکس هایِ کارِ ما

مثل یک قالیچه است
تازه و نرم و قشنگ
فصل شالیکاری است
می‌شود آن سبز رنگ

مثل شالیزار سبــز
می روم من توی آب
سر به سوی آسمان
رو به سوی آفتاب

مثل خورشیدی بزرگ
است هنگام درو
چون گرفته رنگ زرد
وقتِ انجام درو

بهترین رنگ جهان
رنگ سبز شالی است
کار شالیزارها
باعث خوشحالی است


«حسین شادمهر»

*پی‌نوشت: این شعر سروده سال 1371 است، آن روزها من نوجوانی 17 ساله بودم و این شعر را برای برنامه کودک تلویزیون فرستادم که یک روز توسط مجری خوب و به یاد ماندنی آن روزهای برنامه، خانم افشار، خوانده شد و .. این شعر هم از آین جهت و هم برای اینکه برای من یادآور تصاویر روزگار کودکی‌ام در شمال است،  بسیار عزیز و خاطره‌آمیز است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۹۷ ، ۱۰:۱۰
حسین شادمهر

هر آنچه هست اینجا، دست دلال است

هر آنچه زشت و زیبا، دست دلال است

 

در این آشفته بازار گرانی‌ها

غذای سفره‌ی ما دست دلال است

 

برنج و گندم و زیتون و نارنگی

انار و سیب و خرما دست دلال است

 

گران کردند شیر و رب و پوشک را

گرانی‌‌های کالا دست دلال است

 

به دکتر رفتم و دیدم که با افسوس

مطب‌های اطبا دست دلال است

 

نه تنها نرخ در فردوسی و حافظ

که نرخ ارز نیما دست دلال است

 

به قبرستان گذر کردم در آنجا هم

فروش و پخش حلوا دست دلال است

 

اگر قبری تو می‌خواهی، یکی می‌گفت:

فروش قبر حتی دست دلال است

 

جواز واردات از چین به دست اوست

تجارت با اروپا دست دلال است

 

اداره، شهرداری، ... قس علی هذا

اموراتش،‌ شگفتا دست دلال است

 

رییس این اداره واقعا او است

که مُهر و حق امضا دست دلال است


«حسین شادمهر»

منتشر شده در ضمیمه طنز روزنامه قانون، آذر 1397

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۹۷ ، ۱۰:۰۷
حسین شادمهر

یا رب چه شده این وکلا را

در خشم گرفته همه ما را

 

هر گوشه یکی گفته به مردم

دشنام که خود بوده سزا را

 

در پشت تریبون به چه علت

گفتند چنین پرت و پلا را

 

ما رای به او داده و امروز

پاسخ ندهد چون و چرا را

 

انگار نه انگار که کردیم

ما منتخبش با همه آرا

 

آن مدعی عاشق خدمت

خدمت نکند خلق خدا را

 

دنبال چه هستند مگر هان؟

خواهند بگیرند کجا را؟

 

لکسوس سوار است و ندانست

درد دل یک لایه قبا را

 

این مایه‌ی عبرت بشود تا

مجلس نفرستیم گدا را

 

مجلس نفرستیم دوباره

هر مرتکب خبط و خطا را

 

یا رب، که سه تا گاو مرا نذر

تا دفع کنی شرّ بلا را


حسین شادمهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۹۷ ، ۱۲:۳۷
حسین شادمهر

رسول مهربانی

تو سپید مثل نوری

تو رفیق ماه هستی

تو رسول مهربانی

تو چراغ راه هستی


****

تو برای مردم شهر

خبــــر بــــــــهار داری

تــــو بــــرای مهربانی

دل بــــی‌قــــرار داری


****

تــــو بــــرای نا امیدان

در بسته باز کردی

بت مکه را شکستی

به خدا نماز کردی


****

دل هر شکوفه و گل

غــــزل تو را سروده

و گل مــــحمدی هم

به تو اقتدا نموده


«حسین شادمهر»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۹۷ ، ۱۰:۰۴
حسین شادمهر