قد قامت تو اقامه را زیبا کرد
وصف رخ تو چکامه را زیبا کرد
بی عشق تو هویّت من جعلی بود
نام تو شناسنامه را زیبا کرد
حسین شادمهر
تا لحظهی آخرین نفس جنگیدند
لب تشنه، بدون یار و کس جنگیدند
وقتی که شکسته بال و پر افتادند
گشتند اسیر... ، در قفس جنگیدند
ای یار و نگار من! خداحافظِ تو
رفتی ز کنار من، خداحافظِ تو
با «تیر» فراق تیرهروزم کردی
ای فصل بهار من! خداحافظِ تو
«حسین شادمهر»
با قلب شکسته، چشمِ تر آمدهایم
شیر اُحد و دلاور بدر علیست
خورشید نشسته بر سر صدر علیست
از قدرت و قدر او، زبانها عاجز
آن ماه شهید در شب قدر علیست
«حسین شادمهر»
از دشمن نابکار، ما را چه هراس؟
از حمله و انتحار، ما را چه هراس؟
کوهیم که از عشق وطن سرشاریم
از خنجر و انفجار، ما را چه هراس؟
«حسین شادمهر»
در نکوهش جاروجنجال شورا شدن، تبلیغات آلوده کننده و دادن وعدههای توخالی کاندیداها
1
با پول شما به دور دنیا بروم!
هر روز سوار بنز، ویلا بروم!
برنامهی خوب و جامعی ریختهام
با رای شما اگر به شورا بروم!
2
از بس به دروغ خوش زبانی کردند
ما مردم شهر را روانی کردند
افسوس که شهر را همین مدعیان
تبدیل به یک زبالهدانی کردند
حسین شادمهر