تا لحظهی آخرین نفس جنگیدند
لب تشنه، بدون یار و کس جنگیدند
وقتی که شکسته بال و پر افتادند
گشتند اسیر... ، در قفس جنگیدند
حسین شادمهر
تا لحظهی آخرین نفس جنگیدند
لب تشنه، بدون یار و کس جنگیدند
وقتی که شکسته بال و پر افتادند
گشتند اسیر... ، در قفس جنگیدند
عشق آمده است تا گهر بردارد
از مزرع عاشقے ثمر بردارد
دست از سر دوست برنمےدارد عشق
تا از تن دوست، دست و سر بردارد
حسین شادمهر