شرارت باریِ چشم تو زیباست
چه کاشیکاریِ چشم تو زیباست
مهندس را دو چشمت کرد شاعر
بسی معماریِ چشم تو زیباست
حسین شادمهر
ای یار و نگار من! خداحافظِ تو
رفتی ز کنار من، خداحافظِ تو
با «تیر» فراق تیرهروزم کردی
ای فصل بهار من! خداحافظِ تو
«حسین شادمهر»
در اینجا من و خلوت و اشک و آه
در اینجا من و شمع و شب، شعر و ماه
در اینجا بدون تو ای آشنا!
نه سبزم، نه آبی، همیشه سیاه
همیشه به یادت تپیده دلم
نبودی به یادم ولی هیچگاه
تو در سینهات عشق را کُشتهای
و برگردنت خون این بیگناه
مرا گر تو آزرده میخواستی
بیا این دل چاکچاکم گواه
از این خسته هر چیز و هر کار را
به جز ترک عشقت، که خواهی بخواه
قسم دادمت بارها، گوش کن
که خون دلم را مگردان تباه
بیا و ببین با وجود چهها
هنوزت ولی هست چشمم به راه
بیا و تماشا کن این خسته را
به همراهی شمع و شب، شعر و ماه
«حسین شادمهر»
« عید قربان مبارک»
پریش و ناشکیبایم
شب عید است
به چشمت دعوتم کن
که مشتاقم به قربانگاه زیبایم
«حسین شادمهر»
دل دور از گناهی داشتم کاش
به عشقت تکیهگاهی داشتم کاش
در این فصل هجوم غربت و غم
کنارت جان پناهی داشتم کاش
«حسین شادمهر»
از کتاب "فرصتهای ابری"، نشر مایا، 1395
کانال تلگرام ، صفحه اینستاگرام
همیشه تکنوازی، این من و تو
بدون عشقبازی، این من و تو
ریاضی گفته وصل ما محال است
دو تا خط موازی، این من و تو
«حسین شادمهر»
از کتاب "فرصتهای ابری"، نشر مایا، 1395