شعرهای حسین شادمهر

غزل، ترانه، رباعی، دوبیتی، طنز، ... [ کانال تلگرام Shadmehraneh@ ]

شعرهای حسین شادمهر

غزل، ترانه، رباعی، دوبیتی، طنز، ... [ کانال تلگرام Shadmehraneh@ ]

شعرهای حسین شادمهر

کتاب شعر منتشر شده:
فرصت‌های ابری ، مجموعه دوبیتی
نشر مایا ، 1395
__________________

کانال‌های تلگرام:
*شادمهرانه https://t.me/shadmehraneh
*شادک https://t.me/shadmehraneh2
*شادشعر https://t.me/shadshear

پیام های کوتاه

طبقه بندی موضوعی

بایگانی

آخرین مطالب

آخرین نظرات

  • ۲ دی ۹۷، ۱۲:۲۱ - النگو نقره طرح طلا
    عالیه

پیوندهای روزانه

۶۷ مطلب با موضوع «شعر طنز» ثبت شده است

بابت نامهربانی عذرخواهی می‎کنم

بابت درد گرانی عذرخواهی می‎کنم

کاری از من برنیامد، دست من کوتاه بود

بابت این ناتوانی عذرخواهی می‎کنم

وعده‎ها بسیار دادم در زمان انتخاب

وعده‎های رایگانی؛ عذرخواهی می‎کنم

من برای رانت‎ها و ویژه‎خواری‎ها که است

آشکارا یا نهانی، عذرخواهی می‎کنم

یا اگر فرزند آقازاده‎‎ی من کرده است

اختلاسی آن چنانی، عذرخواهی می‎کنم

پشت کنکور و بدون کار و همسر شد تلف

بر شما عمر جوانی؛ عذرخواهی می‎کنم

روی صحبت چون ندارم، با سرِ افکنده‎ام

با زبان بی زبانی عذرخواهی می‎کنم

بس که دادم حرصتان، دیوانه‎وار افتاده‎اید

گوشه‎ی بخش روانی؛ عذرخواهی می‎کنم

از تمام مردم ایران: قمی، رشتی، کنی

بابلی و اصفهانی عذرخواهی می‎کنم

از لر و کرد و لک و از تات و ترک و ترکمن

از بلوچ و سیستانی عذرخواهی می‎کنم

 

حسین شادمهر

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۹ ، ۱۲:۲۲
حسین شادمهر

خانه‎ی بی خانمان را پس بده

مال ما مستضعفان را پس بده

 

جای حال و حول تو این خانه نیست

بس کن و دیگر مکان را پس بده

 

یا اگر مهمان شدی در خانه ای

چای خوردی، استکان را پس بده

 

تو شکم سیری نداری تا ابد

گوشت خوردی، استخوان را پس بده

 

سهم ما از سفره یعنی هیچ نیست؟

لااقل یک تکّه نان را پس بده

 

ای که داری تو زبانی بس دراز

حقّ خلق بی‎زبان را پس بده

 

دل بکن از صندلی پیر خرفت

مسند نسل جوان را پس بده

 

دین ما را کرده‎ای ابزار سود

نامسلمان! این دکان را پس بده

 

کوفت باشد آنچه خوردی مفتکی

آنچه بردی رایگان را پس بده

 

حسین شادمهر

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۹ ، ۱۱:۰۸
حسین شادمهر

گفتم این باغ و زمین را از کجا آورده‎ای؟

ملک و مال این چنین را از کجا آورده‎ای؟

 

پنت هوس روی برج و خانه‎ی بالای شهر

کاخ‎های مرمرین را از کجا آورده‎ای؟

 

یا جواز واردات و صادرات عمده با

انگلیس و روس و چین را از کجا آورده‎ای؟

 

همسرت در اینستا  دائم به ما پُز می‎دهد

زیورآلات شهین را از کجا آورده‎ای؟

 

با کدامین پول دانشگاه ملی رفته‎ای؟

رتبههای برترین را از کجا آورده‎ای؟

 

فرق هِر از بِر نمی‎دانی ولی دکتر شدی

نمره‎ی صد آفرین را از کجا آورده‎ای؟

 

بوده‎ای صد جا مدیر عامل و صد جا رئیس

سابقه در این سنین را از کجا آورده‎ای؟

 

در حسابم نیست چندرغاز و جیبم خالی است

این حساب سهمگین را از کجا آورده‎ای؟

 

نامسلمان! در عجب هستم چگونه بی‎نماز

پینه‎ی روی جبین را از کجا آورده‎ای؟

 

حقّ بیت المال مردم را کجاها برده‎ای؟

پول و ارز و... نقطه چین را از کجا آورده‎ای؟

 

گفت:  آقازاده‎ام، سهم من است از انقلاب

هی نپرس آن را و این را از کجا آورده‎ای؟

 

گیر داد آنگاه شاعر را و گفت: اصلا بگو

خود تو این شعر وزین را از کجا آورده‎ای؟

 

حسین شادمهر

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۹ ، ۱۱:۳۴
حسین شادمهر

هر چه این دوران به زیر ماسک پنهان بهتر است

چهره ها یکسان به زیر ماسک پنهان بهتر است

 

دور باش و دوست باش اما اگر دیدار شد

دیدن یاران به زیر ماسک پنهان بهتر است

 

مبتلا هستیم یا ناقل، نمی‎دانیم ما

بهر اطمینان به زیر ماسک پنهان بهتر است

 

تا کرونا هست باید ماسک بر صورت زنیم

تا شود پایان، به زیر ماسک پنهان بهتر است

 

چشم شهلای تو عاشق را کفایت می‎کند

چهره‎ ی تابان به زیر ماسک پنهان بهتر است

 

عطر لبخندت گلستان کرده دنیای مرا

آن لب خندان به زیر ماسک پنهان بهتر است

 

آن دهان غنچه را پنهان به زیر ماسک کن

لؤلؤ و مرجان به زیر ماسک پنهان بهتر است

 

عاشق و معشوق را دوری اگر افتاده است

راز دل گویان به زیر ماسک پنهان بهتر است

 

با کرونا بوسه ممکن نیست اما نازنین

دادن احسان به زیر ماسک پنهان بهتر است

 

حسین شادمهر

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۹ ، ۱۵:۴۲
حسین شادمهر

نمانده مرا شادی و شور و حال

دلم پر غم است و سرم پر سوال

 

چه خاکی بریزم کنون بر سرم

که خرجم دلار است و دخلم ریال

 

یکی سربلند و به بالا رود

یکی سرنگون و به سوی زوال

 

چنان ارزش پول ما افت کرد

که باید شود نام آن آشغال

 

گران شد دوباره پیاز و عدس

گران شد انار و به و پرتقال

 

چه چاره کنم مرغ و شیر و برنج

چه چاره کنم پوشک و دستمال

 

بپرسد زنم گر خریدت چه شد؟

ندارم جوابی برای عیال

 

طلا شد گران و زنم شیر شد

و شد خانه میدان جنگ و جدال

 

گرانی چنان حال ما را گرفت

نمانده به جز غرغر و قیل و قال

 

گران شد بساط عروسی و بزم

جوانان ندارند شوق وصال

 

گران شد عزاداری و کفن و دفن

که پیران نخواهند کرد ارتحال

 

چه باید َبرد خانه آن پیرمرد

چه باید خورد آخر آن پیرزال

 

خبر از گرانی، خبر از فساد

همه پر شده توی هر ژورنال

 

خبر اینکه خورده بسی کاف و گاف

خبر اینکه برده بسی دال و ذال

 

به ما خوردن نان جو شد حرام

به او خوردن مال مردم حلال

 

بزرگان این قوم آخر که‎اند؟

که اینگونه خوابند یا بی خیال

 

کسی کو شتاب گرانی بگیرد

کسی بهر ترمز فشارد پدال

 

همه جمع مردان حرف و شعار

همه از چپ و راست و اعتدال

 

نبینم در این جمع مسندنشین

به جز چند روباه و گرگ و شغال

 

نبینم به جز سوءتدبیر هیچ

که این است معنای قحط الرجال

 

حسین شادمهر

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۹ ، ۱۳:۵۶
حسین شادمهر

ویلای لوکس توی لواسانم آرزوست

مشرف به سدّ و تپه‎ ی لتیانم آرزوست

 

ویلا برای گردش پایان هفته است

برجی بلند سمت شمیرانم آرزوست

 

پاساژ و باغ در همه جای شمال شهر

چندین مغازه مرکز تهرانم آرزوست

 

شبها سوار پورشه‎ ی آخرین مدل

تفریح و دور دور خیابانم آرزوست

 

مشتاق خدمتم نه بدنبال اسم و رسم

پستی برای خدمت یارانم آرزوست

 

یاران که خالصانه به من لطف کرده‎اند

از هر کدام هدیه‎ ی چندانم آرزوست

 

دارو و سکّه و شکر و ارز و مثل آن

بر هر کدام بودنِ سلطانم آرزوست

 

از بانک وام گر برسد، پس نمی‎دهم

وام بدون بهره فراوانم آرزوست

 

دنیا بهشت بود برایم ولی گذشت

آنجا بهشت و حوری و غلمانم آرزوست!

 

حسین شادمهر

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۹ ، ۱۶:۲۰
حسین شادمهر

به دنبال کاری؟ نرو، نیست کار

برو اختلاسی بکن، چیست کار؟!

نخوان بیخودی درس و زحمت نکش

که ما خوانده‌ایمش، ولی نیست کار

یکی مثل من، مثل تو، در پی‎اش

یکی مثل او، با صد و بیست کار

نگاهی بینداز دورت ببین

فراهم برای ژن کیست کار؟

برایم تماماً شده آرزو

ته لیست: نان و سر لیست: کار

به عمری دویدم به دنبال آن

برای من اما نکرد ایست کار

خر بخت من در پی‎اش لنگ بود

ولی اسب چابک در این پیست، کار

 

حسین شادمهر

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۹ ، ۱۰:۱۲
حسین شادمهر

پنهان بخور ای دوست که ماه رمضان است

نوشیدن و خوردن همه در کنج و نهان است

 

افطار و سحر چون بخورم چون که شنیدم

خرما و پنیر و شکر و گوشت گران است

 

این ماه به من ساز و طرب سخت حرام است

دلچسب ترین صوت و نوا بانگ اذان است

 

گفتند که روزه سبب صحّت جسم است

من که بدنم لاغر و بی تاب و توان است

 

از خوردن بسیار مرا درد و مرض نیست

من  خود رخ زردم اثری از یرقان است

 

یارانه بگیریم و غم روزه نداریم

هر روز برای دل ما چون رمضان است

 

حسین شادمهر

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۶:۲۸
حسین شادمهر

عید امسال چه دشوار گذشت

بی گل و گلشن و گلزار گذشت

چون که از چین کرونا آمده بود

در قرنطینه به ناچار گذشت

همه در خانه ی خود زندانی

در میان در و دیوار گذشت

رفت و آمد قدغن چون شده بود

عید بی دعوت و دیدار گذشت

خوردن و غر زدن و خوابیدن

عمر اینگونه به تکرار گذشت

روز تا ظهر همه در بستر

شب ولی زنده و بیدار گذشت

حرفها پر شده بود از کرونا

همه با دادن هشدار گذشت

نگران از کرونا، گوش به زنگ

چشمها در پی اخبار، گذشت

عدد فوتی امروز چه بود؟

وقت ما در پی آمار گذشت

عده ای نیز گرفتار شدند

عیدشان با غم بیمار گذشت

و شنیدیم چه بر دکترها

و چه بر جمع پرستار گذشت

در قرنطینه چنانچه گفتم

نه به من بلکه به بسیار گذشت

عید امسال کنار کرونا

گرچه شاید که دل آزار گذشت

البته خوبی آن هم این بود

که کنار دل و دلدار گذشت

فرصت عشق فراهم شده بود

لحظه ها در بغل یار گذشت

نُهِ نُه در نود و نُه که شود (99/9/9)

فاش گردد به فلان کار گذشت!

 

حسین شادمهر

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۹۹ ، ۱۵:۱۳
حسین شادمهر

من قرنطینه شدم
در قرنطینه هوا سنگین است
پشت این پنجره‌ها اما
سرفه‌ها حامل ویروس کرونا هستند
که بلایی از چین است

آدم اینجا تنهاست
و در این تنهایی
جنگ اعصاب شدیدی همه جا جاریست
آدم از خویش فراریست
در قرنطینه خراب است همه اعصابم
یا که علّاف مجازی هستم
یا همه در خوابم

به سراغ من اگر می‌آیید
بهتر آن است نیایید
که مبادا کرونا
منتقل گردد و من هم کرونایی بشوم
نکند سرفه کنی، عطسه کنی
و تَرک بردارد
در و دیوار قرنطینه‌ی من


حسین شادمهر
(با اجازه سهراب سپهری)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۹ ، ۱۳:۱۶
حسین شادمهر