به مناسبت گرامیداشت روز پدر
همیشه با دلی پر درد بودی
همیشه در غم فرزند بودی
پدر! عمرت گذشت و عاقبت هم
بدون مزد و دستاورد بودی
«حسین شادمهر»
به مناسبت گرامیداشت روز پدر
همیشه با دلی پر درد بودی
همیشه در غم فرزند بودی
پدر! عمرت گذشت و عاقبت هم
بدون مزد و دستاورد بودی
«حسین شادمهر»
ببار ای سپید صمیمی، ببار
برای دل من سپیدی بیار
شکوه شکوفاییات دیدنیست
بیفشان شکوفه، هزاران هزار
پر از حسّ زیبا شدن گشتهام
و از شوق برفم چسان بیقرار
به داماد شمشاد فرخنده باد
وصال عروس سپید چنار
چه برفی، چه برفی، سپید سپید
چه فصلی، چه فصلی، بهار بهار!
«حسین شادمهر»
به صیدش در قفس افتادی ای دل
به راهش از نفس افتادی ای دل
"کبوتر با کبوتر ..."، گفته باشم
به دنبال مگس افتادی ای دل
«حسین شادمهر»
آهو شدهای و در گریز دلِ من
تا چند کنی چنین ستیز دل من
باران غمت زیاد باریده، ببین
جاری شده آب در ونیز دل من!
«حسین شادمهر»
که بر سر نهاده طلا تاج عشق
دلم قایقی در افقهای دور
شناور به هر سو، در امواج عشق
و یک شب به تیر نگاهی قشنگ
نمودی دلم را تو آماج عشق
و اکنون منم، همنشین غمم
و یک دل که رفته به تاراج عشق
بیا هدیه کن عاشقی را به من
نمانم مگر بنده محتاج عشق
دلم شد مهاجر چسان دلپذیر
دلم پر گشوده به معراج عشق
«حسین شادمهر»
چرا افسرده و ناشادی ای دل
شبیه نقطه بیابعادی ای دل
بدون عشق و مهر و یار هستی
به زیر خط فقر افتادی ای دل!
حسین شادمهر
شکرانهی کردگار می کرد دلم
قربانیِ بیشمار میکرد دلم
هی نذر و نیاز، التماس و خواهش
دیگر تو بگو چکار میکرد دلم؟
حسین شادمهر