«قصر شیرین» لرزید
زیر آوار بلا
«قصر شیرین» لرزید
با سوز و اشک و آه، دلم گریه میکند
با جامه ی سیاه، دلم گریه میکند
دشمن به روبروست هزاران هزار تا
بر شاه بی سپاه، دلم گریه میکند
خورشید روی نیزه شد و آسمان گرفت
با یاد روی ماه، دلم گریه میکند
بر پای طفل خار مغیلان نشسته است
بر طفل بیگناه، دلم گریه میکند
کو آن سوار تا بکشد دست بر دلم
همراه ذوالجناح، دلم گریه میکند
گُلها به زیر تلّ پر از نیزه ماندهاند
در گود قتلگاه، دلم گریه میکند
اینگونه پا برهنه کجا میبرندشان؟
از رنجهای راه، دلم گریه میکند
با یاد گریههای پر از سوز دخترش
در شام و در پگاه، دلم گریه میکند
*
ماه محرم است، خدایا! ولیِ عصر-
ارواحنا فداه، دلش گریه میکند
حسین شادمهر
دوباره مست شدم، بی اراده میآیم
شبیه بادِ مشوّش، چه باید از سفرم
هزار بادیه را سوی باده میآیم
جفای خار مغیلان، فدای حضرت دوست
به قدرت کرمش، سهل و ساده میآیم
برای عرض ارادت به آستان وفا
به سینه دست ادب را نهاده میآیم
چه اجتماع عظیمی، چه اشتیاقی ناب
به پایبوس، دل از دست داده میآیم
-
دوباره راه نجف- کربلا، به عشق حسین
در اربعین حسینی، پیاده میآیم
«حسین شادمهر»
التماس دعا
یا زینب کبری (ع)
حسینم را تو بی سر کردی ای عشق
مرا دلخون مقرر کردی ای عشق
به جز زیبایی از رویت ندیدم
بنازم باز محشر کردی ای عشق
«حسین شادمهر»
التماس دعا
یا اباالفضل العباس (ع)
بیچاره تو آب، کاین چنین شومی آب
از بوسهی عبّاس، تو محرومی آب
مهریهی مادر به عزیزان نرسد؟!...
تا روز جزا به گریه محکومی آب
«حسین شادمهر»
التماس دعا
سالار حسین، آه، بی سر شده است
بانو زینب، چه بی برادر شده است
شمع و گل و پروانه همه سوختهاند
از داغ پدر، رقیه پرپر شده است
«حسین شادمهر»
«السلام علیک یا ابا عبدالله(ع)»
بیچاره تو آب، کاین چنین شومی، آب!
از بوسهی عباس، تو محرومی آب!
مهریهی مادر به عزیزان نرسید
تا روز جزا به گریه محکومی، آب!
حسین شادمهر
از مجموعه شعر: فرصتهای ابری / نشرمایا ، 1394
با کفر سپاهیام، مرا دست بگیر
رو سوی تباهیام مرا دست بگیر
ای حضرت عشق، یا حسین بن علی(ع)
حرّبن ریاحیام، مرا دست بگیر
حسین شادمهر