آه دلم از هجوم چشمان تو بود
قلبم همه مرز و بوم چشمان تو بود
افسوس نگفتم به تو از راز دلم
چون لب همه مهر و موم چشمان تو بود
"حسین شادمهر"
آه دلم از هجوم چشمان تو بود
قلبم همه مرز و بوم چشمان تو بود
افسوس نگفتم به تو از راز دلم
چون لب همه مهر و موم چشمان تو بود
"حسین شادمهر"
دلم را بی تفاهم میشکستی
برای بار چندم میشکستی
گله از دل شکستن نیست اما
جلوی چشم مردم میشکستی
"حسین شادمهر"
همیشه
در تکاپو بودی ای دل
به فکر خنده ی او بودی ای دل
ولی حرف دلت را قورت دادی
چرا این قدر ترسو بودی ای دل
"حسین شادمهر"
از داغ دل و مشکل خود می گویم
از زحمت بی حاصل خود می گویم
عمری ست که خسته می نشینم کنجی
یک شعر برای دل خود می گویم
این کوچهی خلوت، روزی مسافــر داشت
صد یادگاری از هـــر پای عابر داشت
دل بود و دل عاشق، گل بود و گل لایق
آن روزهای خــوش، افسوس آخِر داشت
یاری صمیمـــی بود، یاری قدیمی بود
دل صد غزل زیبا از او به خاطر داشت
وقتــی که اینجا بود، دلها همه وا بود
لطفی برای دل هر روز حاضر داشت
اینک دلی بر هم، اینک دل و صــد غم
دل زنــــدگی را هم تا این اواخر داشت
صـــدبار گفتــم من، امــا نفهمیدند
چیزی که دل میگفت، حرفی که شاعر داشت
شعری برای تو گفتن چقدر مشکل بود
ای آنکه یاد عزیزت همیشه در دل بود
میخواستم بروم دوردستهای سبز
اما شکست پر و بال و پای در گل بود
قسمت نمود خدا تا تمام هستی را
من را تغزل و عشق و ترانه، حاصل بود
میبخشیام که چنین بی شکوفهام، اما
درد فراق تو زخم خزان قاتل بود
یادش بخیر، صفا بود و مهربانی بود
اما چه سود، بود و نبود باطل بود
با اینکه درد فراق تو آتشم میزد،
حس حضور شریفت، شفای عاجل بود
میخواستم بسرایم تمام عشقم را
«شعری برای تو گفتن چقدر مشکل بود»
حسین شادمهـــر
دل دور از گناهی داشتم، کاش!
به عشقت تکیهگاهی داشتم، کاش!
در این فصل هجوم غربت و غم
کنارت جانپناهی داشتم، کاش!
حسین شادمهر
دائم پس از نگاه تو یک دل سبکترم
ای خوب آسمانی از گل تو بهترم
از ماه و از ستاره و خورشید برتری
حتی به پیش پای تو از خاک کمترم
تنها تویی، تویی، تو و تنها تویی تویی
آنکس که پروریدهامش عشق در سرم
شاهین عشق وسعت آفاق دل تویی
من در میان چنگ تو همچون کبوترم
از یاد بردهای تو و نامم نمیبری
یادت ولی نبرده و نام تو میبرم
پروا نمیکند دلم از شعلههای عشق
پروانهوار شعلهی عشق تو میخرم
ای نازنین! ز ناز بکاه و بیا ببین
از باغ چیده دسته گلی، چشم بر درم
ای گل! بدان که نغمهی بلبل برای توست
مرغی مهاجرم به هوای تو میپرم
حسین شادمهر
خلوت عاشقانهای دارم
گریههای شبانهای دارم
خلوتم بوی صد غزل دارد
جوشش شاعرانهای دارم
دوریات را تحمل نمیدانم
دیدنت را بهانهای دارم
خال لب را مکن دریغ از من
صیدم و درد دانهای دارم
یادگاری اگر که میخواهی
برگ سبزی، ترانهای دارم
در دلم آشیانهای داری
در دلت آشیانهای دارم؟
حسین شادمهر