شنبه, ۱ خرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۰۰ ب.ظ
ای فصل پرطراوت، ای فصل نوبهارم
پیشم بیا تو اکنون، من بی تو بیقرارم
درکوچههای غربت، چون نیست مهر و الفت
جز یاد نام خوبت، یاری دگر ندارم
آتش زده به جانم، برده زمن امانم
رنج و غم فراقت، اندوه روزگارم
نام تو را به هر دم، چون قطرههای شبنم
بر شعلهی زبانم، بر روی غم ببارم
در عشق تو اسیرم، با امر تو بمیرم
امری نما مرا تو، ای صاحب اختیارم
تا کی تو را نبینم، از درد دل نگویم؟
تا کی نشیند آخر، این غصه در کنارم؟
بذر محبتت را، وآن عشق صورتت را
با صد امید رویش، در خاک دل بکارم
باز آی و باز کن در، ای دلنشین تو دلبر
اینجا نشستهام من، اینجا در انتظارم
در منجلاب ماتم، غرق هزار تا غم
فریاد من به هر دم، برگرد غمگسارم
«حسین شادمهر»
۰
۰
۹۵/۰۳/۰۱