ریاضی گفته وصل ما محال است

بدون عشق بازی، این من و تو

همیشه تک نوازی ، این من و تو

ریاضی گفته وصل ما محال است

دو تا خط موازی، این من و تو

«حسین شادمهر»

از مجموعه شعر: فرصت‌های ابری / نشرمایا ، 1394

آفتابگردانم!

خانه‌ام در غرب؛

کارم در شرق؛

صبح و عصر

رو به آفتاب می‌رانم.

مثل آفتابگردانم!

حسین شادمهر

به باغ غنچه‌ها سر می‌زدم کاش

به باغ غنچه‌ها سر می‌زدم کاش

پری هم با کبوتر می‌زدم کاش

و وقتی باد پاییزی به در کوفت

دل خود را به آن در می‌زدم کاش

حسین شادمهر

صبح دبستان

طلوع مهر در صبح دبستان

صدای زنگ در گوش خیابان

دوباره دفتر و کیف و کتابم

دوباره آب، بابا، باد، باران

حسین شادمهر

همیشه عشق با غم در تلاقی‌ست

همیشه عشق با غم در تلاقی‌ست

تو گویی عشق با غم هم‌اتاقی‌ست

چه دل‌ها مانده اینجا پای در گل

زمین عشق گویا باتلاقی‌ست

حسین شادمهر

به مناسبت چهل سالگی

گاهی غـــم و گاه شاد و خوشحـــال گذشــــت

عمــرم به همین شیـــوه و منــــوال گذشـــت

ای دل غـــم فردا نخـــــوری، دیـــدی کـــه

در چشــم به هم زدن، چهـــل ســال گذشـــت

حسین شادمهر

هوای جاده‌ی چالوس دارم

به دور از تو غم و افسوس دارم

غمت را قدر اقیانوس دارم

برای دیدن دریای چشمت

هوای جاده‌ی چالوس دارم

"حسین شادمهر"

شب عید و شب دی، یا رضا جان

شب عید و شب دی، یا رضا جان

پیاپی و پیاپی، یا رضا جان

دلم تنگ است آقا جان طلب کن

قرار ما، کجا؟ کی؟ یا رضا جان

"حسین شادمهر"

شبی از حسرت بوس تو گفتم

شبی از حسرت بوس تو گفتم

غزل در وصف طاووس تو گفتم

اگر دیوان به دیوان شعر گفتم

همه را نذر و مخصوص تو گفتم

حسین شادمهر

کارم به رباعی هزارم افتاد

از دست تو قلبم به تلاطم افتاد

کارم به رباعی هزارم افتاد

شاعر شدم و شعر به نامت گفتم

نام تو سر زبان مردم افتاد

«حسین شادمهر»