باریدن باران ...
دو نفر ...
چتری باز
همراه شدن کنار هم،
راه دراز
گلهای انار،
خندههایی پر سیب
تبریک؛
که پاییز شد از نو آغاز
حسین شادمهر
باریدن باران ...
دو نفر ...
چتری باز
همراه شدن کنار هم،
راه دراز
گلهای انار،
خندههایی پر سیب
تبریک؛
که پاییز شد از نو آغاز
حسین شادمهر
گریه نمیکنم اگر
اشکی نمونده تو چِشام
حرفی نمیزنم اگر
نایی نمونده تو صِدام
دردی شبیه دوری نیست
چاره به جز صبوری نیست
دنیا برای عاشقا
چیزی به جز قفس نبود
آب و هواش ابری بود
دلتنگیاش بس نبود
دردی شبیه دوری نیست
چاره به جز صبوری نیست
عمرم به بی کسی گذشت
خوشی برام یه خواب بود
آخر این غصه کجاست
پرسش بی جواب بود
دردی شبیه دوری نیست
چاره به جز صبوری نیست
معنی نداره فاصله
وقتی دلا پیش همن
ما هر دومون پیرو عشق
این دلا هم کیش همن
دردی شبیه دوری نیست
چاره به جز صبوری نیست
حسین شادمهر
خدا را شکر دشواری نداریم
گرانی و گرفتاری نداریم
همه مردم سر کارند طوری
که اصلاً هیچ بیکاری نداریم
به سرعت پیش رفته طرحهامان
که وقت بهرهبرداری نداریم
برای کار و استخدام هرگز
نه آقازاده سالاری نداریم
مدارس هم که کلاً رایگان است
کمک از نوع اجباری نداریم
دلار و رب و مرغ و پوشک و گوشت…
چنین کابوس تکراری نداریم
برای نرخ بنزین مثل هرسال
گرانیهای ادواری نداریم
حقوق کارمندی است مکفی
نیازی هم به شب کاری نداریم
حساب دخل و خرج ما چه رند است
هراس از کسر اعشاری نداریم
از آن روزی که «خودمالی» نمودیم
خدا را شکر بیماری نداریم
کنار هم، همه در صف، شب و روز
نزاع و مردم آزاری نداریم
ولی حیف آنچه گفتم خواب خوش بود
که اصلاً توی بیداری نداریم!
حسین شادمهر
تمام برو و بیا مال من
بریز و بپاش و صفا مال من
بیا عادلانه که قسمت کنیم
یکی مال تو، شصت تا مال من
امور طویله همه مال تو
مدیریت روستا مال من
جنوب پر از خاک ده مال تو
شمال خوش آب و هوا مال من
زن بیوهی مش رجب مال تو
ولی دختر کدخدا مال من
بز پیر نر، پنج تا مال تو
یکی گاو گوسالهزا مال من
الاغ دو پا لنگ تقدیم تو
همین اسب رقصنده پا مال من
همین جا تو گردشگری کن، بمان
سفرها به هر ناکجا مال من
ببین هر دوشان مال یک شرکت است
ژیان مال تو، زانتیا مال من
برایت همین سیکل هم کافی است
پز مدرک دکترا مال من
-
ژن خوب دارم از آنجا که من
هر آنچه که خوبی لذا مال من
حسین شادمهر
کس نیست که در صفحهی شطرنج تو نیست
یارانه بگیر چهل و پنج تو نیست
داری تو شبانه روز آمار مرا
«گالوپ» به جز چشم نظرسنج تو نیست
حسین شادمهر
* گالوپ، یک موسسه معتبر بین المللی آمار و نظرسنجی است
هر کس که رسید میوهای چید از من
در سایهی من، محبتی دید از من
دلگیری من درخت پیری شده است
احوال مرا کسی نپرسید از من
"حسین شادمهر"
گفتم که لطافت تو را دارد گل
زیبایی قامت تو را دارد گل
پس هدیه گلی برای تو آوردم
اما چه لیاقت تو را دارد گل
حسین شادمهر
اندوه و غم از سینه تکاندیم
از سینه غم و کینه تکاندیم
اسفند شد و این شب عیدی
آن غصّهی دیرینه تکاندیم
از پنجره و مبل گرفتیم
تا پرده و آیینه تکاندیم
آویز شدیم از در و دیوار
چون گلهی بوزینه تکاندیم
کردیم از آن شنبه چو آغاز
تا آخر آدینه تکاندیم
بر صورت ما ماند سیاهی
تا دوده ز شومینه تکاندیم
با معدهی خالی به شب و روز
با دست پر از پینه تکاندیم
در قالب یک کار گروهی
نرّینه و مادینه تکاندیم
تا شرّ نشود نوعِ تکانها
با حفظ طمأنینه تکاندیم
رفتیم خرید شب عید و
سرمایهی نقدینه تکاندیم
وامی که گرفتیم یهو رفت
جیب کت پشمینه تکاندیم
القصه، تکاندیم و تکاندیم
با زحمت بیشینه تکاندیم
حسین شادمهر
شب عید آمد و وقت خرید است
دوباره نوبت بازار عید است
دوباره جنس بنجل توی بازار
به اسم اینکه اجناس جدید است
دوباره شخص مسئول گرامی
مهیای بسی وعده وعید است
تمام وعدههایش حرف مفت است
همین جوری، بدون سررسید است
گرانیهای تازه توی راهند
نه با شیب ملایم، که شدید است
نه آجیلی، نه مرغی، نه کبابی
مرا از سفره اینها ناپدید است
شب عید است و فال بخت، اما
دل بی دولت من ناامید است
به رویم بسته شد درهای بسیار
کمربندم پر از دسته کلید است
علیرغم تمام این مسایل
حلول سال نو آیا مفید است؟
دعا کردیم "حوّل حالنا" را
شود به حال ما؟ خیلی بعید است
حسین شادمهر
به مناسبت روز مادر
هر جور صدا کنم، جوابت عشق است
هر شب سر سفره، نان و آبت عشق است
پیغمبر عشقی و پر از معجزهای
تو حضرت مادری، کتابت عشق است
حسین شادمهر