احمد غم خویش با علی میگوید
اسرار به مرتضی علی میگوید
نازم به علی که عالم از روی نیاز
با صوت بلند یا علی میگوید
«حسین شادمهر»
احمد غم خویش با علی میگوید
اسرار به مرتضی علی میگوید
نازم به علی که عالم از روی نیاز
با صوت بلند یا علی میگوید
«حسین شادمهر»
امام صادق (ع):
نذر امام غریب
باید به هوای عشق بی حد بروم
باید به همان سرا و گنبد بروم
گویا که هوای عاشقی کرده دلم
باید که دوباره باز مشهد بروم
*
آهو شوم و پناه این در باشم
در سایهی آن سرو و صنوبر باشم
ای کاش مرا بال و پری بود که من
دور حرم دوست کبوتر باشم
*
در نزد ضعیف، یا معین الضعفاست
در نزد غریب، یا غریب الغرباست
اینجا همه حاجت از رضا(ع) میگیرند
این صحن و سرای طوس، حج فقراست
*
آقا! بطلب که باز زایر بشوم
در صحن و سرای عشق، حاضر بشوم
زیباست چه زیباست سرودن از تو
رخصت بده تا دعبل شاعر بشوم
*
یارب که مرا ز عشق حاصل بشود
پابوسی شاه طوس شامل بشود
این دل به نوای عشق، بیدل بشود
با گوشهی چشم دوست، دعبل بشود
«حسین شادمهر»
هر کس که رسید حق ملت را خورد
بی واهمه از کسی، فراوان هم بُرد
از «مهر» و «امیدِ» راست و چپ؛ مأیوس
از فیش و فساد، جان ملت افسرد
حسین شادمهر
ای فصل بهار خوش خبر، زود بیا
ای مژدهی لحظهی ظفر، زود بیا
دنیا غم بیشمار دارد، دیر است
با سیصد و سیزده نفر، زود بیا
«حسین شادمهر»
آهو شدهای و در گریز دلِ من
تا چند کنی چنین ستیز دل من
باران غمت زیاد باریده، ببین
جاری شده آب در ونیز دل من!
«حسین شادمهر»
سرسخت تو سست میشود، غصه نخور
چون روز نخست میشود، غصه نخور
تنها شدهای، دلت هوایش کرده؟
آن نیز درست میشود، غصه نخور
«حسین شادمهر»