شعر طنز : مهندس
چهارشنبه, ۷ اسفند ۱۳۹۸، ۰۹:۲۴ ق.ظ
به دانشگاه خواندم درس دشوار
پر از فرمول و انتگرال و آمار
برای شهریه گشتم چه مفلس
در آخر تا شدم روزی مهندس
صناعت پیشه کردم سالیانی
بدست آرم مگر آبی و نانی
به دور از همسر و فرزند و خانه
شدم آوارهی هر کارخانه
تمام دست و پایم روغنی شد
اَنیسم یک روبات آهنی شد
به دستم چرخ صنعت خوب چرخید
از این چرخش مرا چیزی نچربید
به یُمن واردات جنس چینی
شدم محکوم به خانه نشینی
شد اما چرخ صنعت چون که پنچر
مهندس هم نمیخواهند دیگر
کسی کو رفت دنبال صنایع
یقین عمر خودش را کرده ضایع
اگر خواهی نباشی سخت مقروض
پسر جان فنّ دلالی بیاموز
مهندس تا بخواهی بیشمارند
نود درصد از آنها فکر کارند
حسین شادمهر
۹۸/۱۲/۰۷