از منظرهی شکوفهها عکس بگیر
از این همه هدیهی خدا عکس بگیر
در چهرهی گل، عکس رخ دوست ببین
با یک حرکت از این دو تا عکس بگیر
حسین شادمهر
از منظرهی شکوفهها عکس بگیر
از این همه هدیهی خدا عکس بگیر
در چهرهی گل، عکس رخ دوست ببین
با یک حرکت از این دو تا عکس بگیر
حسین شادمهر
رباعی
باد آمده تا نوید مرگم بدهد
هشدار به رگبار تگرگم بدهد
مانند درخت منتظر میمانم
تا فصل بهار، بار و برگم بدهد
***
دوبیتی
چه خشک و بیگل و بیسایه ماندم
نه برگی از درختی سبز خواندم
برای یادگاری، کاش من هم
به دست خود درختی مینشاندم
حسین شادمهر
پیوسته خطاب شعر من هستی تو
یک شعر، جواب شعر من هستی تو
فردا برسد به چشم خود خواهی دید
عنوانِ کتاب شعر من هستی تو
حسین شادمهر
دیشب به هزار آه، لرزید زمین
شد رنگ رخش سیاه، لرزید زمین
ابر آمد و ماه را در آغوش گرفت...
از دوری روی ماه، لرزید زمین
حسین شادمهر
جز حضرت دوست بر کسی بنده نبود
هنگام وداع فکر آینده نبود
این خلعت سرخ عشق، جز مرد شهید
بر قامت غیر او برازنده نبود
حسین شادمهر