گفتی که پس از خزان و دی میآیی
با فصل
گُل و گلاب و مِی میآیی
بر شاخه
شکوفه زد، پرستو برگشت
ما چشم
براهیم، تو کی میآیی؟
«حسین شادمهر»
گفتی که پس از خزان و دی میآیی
با فصل
گُل و گلاب و مِی میآیی
بر شاخه
شکوفه زد، پرستو برگشت
ما چشم
براهیم، تو کی میآیی؟
«حسین شادمهر»
همسایهی نزدیک بهاران باشیم
دنبالهروی نیک بهاران باشیم
مانند گُل و شکوفه ما نیز به هم
گویندهی تبریک بهاران باشیم
«حسین شادمهر»
سرسبزیِ سبزهزار باشد دلتان
سرمست کنار یار باشد دلتان
تبریک بهار بوسهای میطلبد
تقویم پُر از بهار باشد دلتان
حسین شادمهر
(سالنومبارکوفرخندهباد)
اگر سرو و صنوبر داری ای دل
بهاران را تو باور داری ای دل
بِدان این سبزیِ دلخواه را از
دعای خیر مـــادر داری ای دل
حسین شادمهر
باد آمده تا نوید مرگم بدهد
هشدار به رگبار تگرگم بدهد
مانند درخت منتظر میمانم
تا فصل بهار، بار و برگم بدهد
«حسین شادمهر»
چه خشک و بی گُل و بی سایه ماندم
نه برگی از درختی سبز خواندم
برای یادگاری کاش من هم
به دست خود درختی مینشاندم!
ای دل غم بیحواسیات را چه کنم؟
السلام علیک یا فاطمه الزهرا
گل احساس خود را دفن میکرد
یکی الماس خود را دفن میکرد
علی ابن ابیطالب در آن شهر
شبانه یاس خود را دفن میکرد
«حسین شادمهر»
ببار ای سپید صمیمی، ببار
برای دل من سپیدی بیار
شکوه شکوفاییات دیدنیست
بیفشان شکوفه، هزاران هزار
پر از حسّ زیبا شدن گشتهام
و از شوق برفم چسان بیقرار
به داماد شمشاد فرخنده باد
وصال عروس سپید چنار
چه برفی، چه برفی، سپید سپید
چه فصلی، چه فصلی، بهار بهار!
«حسین شادمهر»
تقدیم به روح بلند شهدای آتشنشان