به کار کِشت گندم بود، بابا
به فکر نان مردم بود، بابا
ولی در خطّ پایان معیشت
نمیدانم که چندم بود، بابا
حسین شادمهر
حسین شادمهر
«السلام علیک یا صاحب الامر و الزمان»
خشکیده لبیم، آن سبو را بفرست
پژمرده دلیم، آرزو را بفرست
در سینه غم فراق یاری داریم
دلخسته شدیم، یا رب او را بفرست
حسین شادمهر
(به مناسبت روز جانباز)
جز آتش و التهاب، سهم تو چه بود؟
ای تشنه به جز سراب، سهم تو چه بود؟
تو آدم دست و پا نداری هستی ...
از سفرهی انقلاب، سهم تو چه بود؟!
حسین شادمهر
احوال مریض از فشارش پیداست
از رنگ رخ زرد و نزارش پیداست
آغاز بهار بود و ما تحت فشار ...
سالی که نکوست از دلارش پیداست!
حسین شادمهر
* اخبار رسانهها از افزایش لحظه به لحظه قیمت دلار خبر میدهد!
از منظرهی شکوفهها عکس بگیر
از این همه هدیهی خدا عکس بگیر
در چهرهی گل، عکس رخ دوست ببین
با یک حرکت از این دو تا عکس بگیر
حسین شادمهر
رباعی
باد آمده تا نوید مرگم بدهد
هشدار به رگبار تگرگم بدهد
مانند درخت منتظر میمانم
تا فصل بهار، بار و برگم بدهد
***
دوبیتی
چه خشک و بیگل و بیسایه ماندم
نه برگی از درختی سبز خواندم
برای یادگاری، کاش من هم
به دست خود درختی مینشاندم
حسین شادمهر
به دل شوق بهاری هم ندارم
پیوسته خطاب شعر من هستی تو
یک شعر، جواب شعر من هستی تو
فردا برسد به چشم خود خواهی دید
عنوانِ کتاب شعر من هستی تو
حسین شادمهر
دیشب به هزار آه، لرزید زمین
شد رنگ رخش سیاه، لرزید زمین
ابر آمد و ماه را در آغوش گرفت...
از دوری روی ماه، لرزید زمین
حسین شادمهر