چه با خود مژدهای بشکوه آورد
برای شهر پُر اندوه آورد
کتابی با هزاران آیه از عشق
محمد(ص) با خودش از کوه آورد.
***
کسی در غار مشغول نماز است
برای عشق در راز و نیاز است
صدایی شهر را دعوت به حق کرد
همانا او «محمد»(ص) از حجاز است.
***
برای عشق سهم آخری بود
به فکر لحظههای بهتری بود
برای دختران زنده در گور
نوید روزهای دیگری بود
***
عطا شد سورهی کوثر برایت
یکی هم مادر و دختر برایت
تو را بی ریشه دانستند آنها
و نازل شد «هوالابتر» برایت.
***
برای عشق، فرصت، تازه آورد
چه حرفی از محبّت تازه آورد
«محمد» (ص) آن رسول مهربانی
که با خود نور و رحمت تازه آورد.
«حسیــن شادمهـــر»