شعرهای حسین شادمهر

غزل، ترانه، رباعی، دوبیتی، طنز، ... [ کانال تلگرام Shadmehraneh@ ]

شعرهای حسین شادمهر

غزل، ترانه، رباعی، دوبیتی، طنز، ... [ کانال تلگرام Shadmehraneh@ ]

شعرهای حسین شادمهر

کتاب شعر منتشر شده:
فرصت‌های ابری ، مجموعه دوبیتی
نشر مایا ، 1395
__________________

کانال‌های تلگرام:
*شادمهرانه https://t.me/shadmehraneh
*شادک https://t.me/shadmehraneh2
*شادشعر https://t.me/shadshear

پیام های کوتاه

طبقه بندی موضوعی

بایگانی

آخرین مطالب

آخرین نظرات

  • ۲ دی ۹۷، ۱۲:۲۱ - النگو نقره طرح طلا
    عالیه

پیوندهای روزانه

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فراق» ثبت شده است

  حس و حالی تازه دارم

  اشتیاقی ژرف و بی‌اندازه دارم

  شور و شوقی عاشقانه،

  مثل یک مجنون پُر آوازه دارم.

         ***

  وعده ی دیدار دارم باز با او

  کار دارم، کار دارم باز با او!

  می‌تپد دل باز پُر احساس‌تر

  چشم‌ها روشن‌تر و الماس‌تر.

  باز می‌ترسم ببینم چشم افسون‌کار را

  باز می‌ترسم بلرزد دل، بخواهد یار را.

            ***

  گرچه در این سال‌ها

  خاطراتش زنده بود،

  یاد و نامش در دلم بود؛

  لیک اما

  سینه مالامال غم بود.

  صاحب یک روزگار شوم بودم.

  بیست سال…!

  بیست سال از دیدنش محروم بودم.

        ***

   باز بعد از بیست سال

   انتظاری نو، قراری نو

  وعده‌ی دیدار در فصل بهاری نو.

   باز هم صید و گرفتارم، ببین.

   واله و مشتاق دیدارم، ببین.

   از قرار صبح فردا بیقرارم، بیقرارم.

   لحظه‌ها را دم به دم

   می‌شمارم،‌ می‌شمارم.

   سردی فصل زمستانم گذشت.

   تلخی ایام هجرانم گذشت.

   حسرت دیدار رفت.

   غصه بسیار رفت.

   لحظه ناب غزل‌های اصیل

   لحظه روییدن سرشار شد.

   بخت با من یار شد،

   لحظه دیدار شد.

       ***

   دوست دارم این چنین احوال را

   این شکوه عشق مالامال را.

   

        «حسین شادمهر»

حسین شادمهر

فراق و دوری‌ات کم بود ای کاش
مرا عشقت دمادم بود ای کاش
در این عصر دل انگیز بهاری
بساط چایی‌ات دم بود ای کاش


حسین شادمهر

حسین شادمهر

  شعری برای تو گفتن چقدر مشکل بود

  ای آنکه یاد عزیزت همیشه در دل بود


  می‌خواستم بروم دوردست‌های سبز
  اما شکست پر و بال و پای در گل بود


  قسمت نمود خدا تا تمام هستی را
  من را تغزل و عشق و ترانه، حاصل بود


  می‌بخشی‌ام که چنین بی‌ شکوفه‌ام، اما
  درد فراق تو زخم خزان قاتل بود


  یادش بخیر، صفا بود و مهربانی بود
  اما چه سود، بود و نبود باطل بود


  با اینکه درد فراق تو آتشم می‌زد،
  حس حضور شریفت، شفای عاجل بود


  می‌خواستم بسرایم تمام عشقم را
  «شعری برای تو گفتن چقدر مشکل بود»


  حسین شادمهـــر

حسین شادمهر