ای عشق، اجازهای به من باز بده
سوزی و گدازهای به من باز بده
تقصیر مرا ببخش ای عشق عزیز
یک فرصت تازهای به من باز بده
«حسین شادمهر»
ای عشق، اجازهای به من باز بده
سوزی و گدازهای به من باز بده
تقصیر مرا ببخش ای عشق عزیز
یک فرصت تازهای به من باز بده
«حسین شادمهر»
آفتاب آسمانم، مادرم!
ای عزیز مهربانم، مادرم!
غنچه بودم در حیاط سالها
این تو بودی باغبانم، مادرم!
دستهای گرم تو در زندگی
بود تنها سایبانم، مادرم!
در مسیر پیچ پیچ زندگی
بودهای تو پشتوانم، مادرم!
عمر خود را تو به پایم ریختی
پس فدایت باد جانم، مادرم!
نگذرد از من خدا روزی اگر
قدر مهرت را ندانم، مادرم!
کاش حتی لحظهای هم بیتو من
زنده در دنیا نمانم، مادرم!
«حسین شادمهر»
شعری برای تو گفتن چقدر مشکل بود
ای آنکه یاد عزیزت همیشه در دل بود
میخواستم بروم دوردستهای سبز
اما شکست پر و بال و پای در گل بود
قسمت نمود خدا تا تمام هستی را
من را تغزل و عشق و ترانه، حاصل بود
میبخشیام که چنین بی شکوفهام، اما
درد فراق تو زخم خزان قاتل بود
یادش بخیر، صفا بود و مهربانی بود
اما چه سود، بود و نبود باطل بود
با اینکه درد فراق تو آتشم میزد،
حس حضور شریفت، شفای عاجل بود
میخواستم بسرایم تمام عشقم را
«شعری برای تو گفتن چقدر مشکل بود»
حسین شادمهـــر
آفتاب آسمانـــم، مادرم!
ای عزیز مهربانــم، مادرم!
غنچه بودم در حیاط سالها
این تو بودی باغبانم، مادرم!
دستهای گــرم تو در زندگی
بود تنها سایبانــــم، مادرم!
در مسیــر پیچ پیچ زندگی
بودهای تو پشتـوانم، مادرم!
عمر خود را تو به پایم ریختی
پس فدایت باد جانــم، مادرم!
نگذرد از من خدا روزی اگر
قدر مهرت را ندانـــم، مادرم!
کاش حتی لحظهای هم بیتو من
زنده در دنیا نمانــــم، مادرم!
بوسهها بر دست و پایت میزنم
ای عــــزیز مهربانم، مادرم!
«حسین شادمهر»
- شادی روح مادر، صلوات