نه لبی تا که ببوسد
و نه دستی که نوازش بکند
نه زبانی که ستایشگر چشمان تو باشد.
*
چه برایش دل من میسوزد
که تو در پیش نگاهش هر روز
به خودآرایی مشغولی.
آینه بیچاره ست!
#حسین_شادمهر
نه لبی تا که ببوسد
و نه دستی که نوازش بکند
نه زبانی که ستایشگر چشمان تو باشد.
*
چه برایش دل من میسوزد
که تو در پیش نگاهش هر روز
به خودآرایی مشغولی.
آینه بیچاره ست!
گرچه هر کوچه به دنبال توام
هرزه گردم مشمار
هرزه گردم مشمار
من به دنبال دلم آمدهام!
حسین شادمهر
نگــــاهم بازپخـــش عشــــق او بود
به رخســـارم درفش عشـــق او بود
دلــی عاشق، دلــی بیدار هر شـــب
درونم پـــاس بخـش عشـــق او بود
"حسین شادمهر"
آه دلم از هجوم چشمان تو بود
قلبم همه مرز و بوم چشمان تو بود
افسوس نگفتم به تو از راز دلم
چون لب همه مهر و موم چشمان تو بود
"حسین شادمهر"
همیشه
در تکاپو بودی ای دل
به فکر خنده ی او بودی ای دل
ولی حرف دلت را قورت دادی
چرا این قدر ترسو بودی ای دل
"حسین شادمهر"
شبی از حسرت بوس تو گفتم
غزل در وصف طاووس تو گفتم
اگر دیوان به دیوان شعر گفتم
همه را نذر و مخصوص تو گفتم
حسین شادمهر
از دست تو قلبم به تلاطم افتاد
کارم به رباعی هزارم افتاد
شاعر شدم و شعر به نامت گفتم
نام تو سر زبان مردم افتاد
«حسین شادمهر»