شکوفه با درخت
درخت با نسیم
نسیم با پرندهها
- پرندههای روی سیم -
همیشه با همند
فقط من و توایم که
همیشه بیکسیم
به هم نمیرسیم
حسین شادمهر
شکوفه با درخت
درخت با نسیم
نسیم با پرندهها
- پرندههای روی سیم -
همیشه با همند
فقط من و توایم که
همیشه بیکسیم
به هم نمیرسیم
حسین شادمهر
بر لبان مادرم
بوسه یک پروانه شد
پر زد و بر گونههای من نشست
دیدم این پروانه زیبا فقط
لایق دستان گرم مادر است
من هم از روی ادب
دست مادر را گرفتم با دو دست
دسته پروانهها
روی دست مادرم
جان گرفت و نقش بست
حسین شادمهر
در هجوم باد پاییزی
برگ زردی بر درختم
قسمتم افتادن است اما
گر به پای عاشقی افتم
من چه خوشبختم ...
- حسین شادمهر
درخت پیر آبادی
گرفتار هجوم باد
تمام شاخ و برگش را
به یغمای زمستان داد
درخت پیر آبادی
بهار آخرش بود و
به خاک افتاد
پرستوها که برگردند
نشان از آشیانی نیست
درخت پیر، افتاده
شده گم آن دهِ آباد
حسین شادمهر
چه دلاویز و قشنگ
بر سرت روسری رنگارنگ
رنگ لبخند تو زیباست
مثل یک باغ پر از میوهی سیب
و لبت قرمزی باغ انار
بر دلم عشق ببار
که دلانگیز منی
فصل پاییز منی
«حسین شادمهر»
«قصر شیرین» لرزید
« عید قربان مبارک»
پریش و ناشکیبایم
شب عید است
به چشمت دعوتم کن
که مشتاقم به قربانگاه زیبایم
«حسین شادمهر»
چه کسی میداند؟
که چه کس میماند؟
بیش از او...
یا
پیش از او...؟
چه کسی میداند؟
آخرین بوق قطار
در کدامین ایستگاه
به صدا در میآید؟
*
تا توقف ننموده ست قطار
فرصتی است تماشا بکنیم
گونهها را خنکا میبخشد،
دل تفتیدهی خود را
حاشا بکنیم.
«حسین شادمهر»
نه رنگی مرا مانده بر رخ
نه جانی مرا مانده در تن
تو ای شعلهی عشق آتش به جان زن
به جانم یکی شعله دیگر بیفکن
-
در این روزگار سیه پرده و سرخ و ناشاد
که او هم مرا برده از یاد
تماشای «قرص» نگار
و نوشیدن از «شربت» لعل یار
شب و صبح ، صد بار!
«حسین شادمهر»
دیروز،
هرچه زندگی بود
در خیال فردایی با تو؛
امروز،
اگر زندگی باشد
در مرور خاطرات دیروز است؛
تقویم من شدهای تو
بگو
سال کی نو میشود؟
حسین شادمهر