از خاک سیـاه، لالهی ســـرخ شکفت
بر شاخهی گل، پرندهها جفت به جفت
همــراه نگـــار پس قــدم بایـد زد
در سایهی زلـف یـار بایست که خفت
«حسین شادمهر»
از خاک سیـاه، لالهی ســـرخ شکفت
بر شاخهی گل، پرندهها جفت به جفت
همــراه نگـــار پس قــدم بایـد زد
در سایهی زلـف یـار بایست که خفت
«حسین شادمهر»
به مناسبت گرامیداشت روز پدر
همیشه با دلی پر درد بودی
همیشه در غم فرزند بودی
پدر! عمرت گذشت و عاقبت هم
بدون مزد و دستاورد بودی
«حسین شادمهر»
فضل و کرمش امید شاعر شده است
التماس دعا
«حسین شادمهر»
گفتی که پس از خزان و دی میآیی
با فصل
گُل و گلاب و مِی میآیی
بر شاخه
شکوفه زد، پرستو برگشت
ما چشم
براهیم، تو کی میآیی؟
«حسین شادمهر»
همسایهی نزدیک بهاران باشیم
دنبالهروی نیک بهاران باشیم
مانند گُل و شکوفه ما نیز به هم
گویندهی تبریک بهاران باشیم
«حسین شادمهر»