وقتی که غنچهای را
دستانِ باد خـم کرد.
وقتی که بادِ وحشـی
بر غنچهها ستم کرد؛
***
وقتی نهالِ کوچک
بی آب بود و خسته.
وقتی که بود کودک
بیمار و دل شکسته.
***
دسـتانِ باغبانـــی
آن وقت سایبان شد.
بر باغ و غنچههایش
او یار مهـــربان شد.
***
وقتی شکسته قلبـی
باید که همدمش بود.
وقتی شکسته بالــی
باید که مرهمش بود.
***
مثل پرنــدهای که
در حال نغمهخوانی ست.
یا مثل پیــرمردی
شغلش که باغبانی ست.
***
مثل بهـــار باید
با غنچه مهربان بود.
چون قطرههای باران
بر سبـزهها چکان بود.
***
با اشتیاق و شــادی
باید به هم کمک کرد.
«پـروانـه» بود باید
پرواز در «محک» کرد.
«حسین شادمهر »
*پروفسور پروانه وثوق، فوق تخصص و سرطان شناس که پروانهوار عمر گرانقدرش را در باغ محک (موسسه حمایت از کودکان مبتلا به سرطان) به پرواز بر بالین کودکان گذراند.