شعرهای حسین شادمهر

غزل، ترانه، رباعی، دوبیتی، طنز، ... [ کانال تلگرام Shadmehraneh@ ]

شعرهای حسین شادمهر

غزل، ترانه، رباعی، دوبیتی، طنز، ... [ کانال تلگرام Shadmehraneh@ ]

شعرهای حسین شادمهر

کتاب شعر منتشر شده:
فرصت‌های ابری ، مجموعه دوبیتی
نشر مایا ، 1395
__________________

کانال‌های تلگرام:
*شادمهرانه https://t.me/shadmehraneh
*شادک https://t.me/shadmehraneh2
*شادشعر https://t.me/shadshear

پیام های کوتاه

طبقه بندی موضوعی

بایگانی

آخرین مطالب

آخرین نظرات

  • ۲ دی ۹۷، ۱۲:۲۱ - النگو نقره طرح طلا
    عالیه

پیوندهای روزانه

۴۶ مطلب با موضوع «غزل‌» ثبت شده است

دلم جنگلی سبز از کاج عشق

که بر سر نهاده طلا تاج عشق

 دلم قایقی در افق‌های دور

شناور به هر سو، در امواج عشق

و یک شب به تیر نگاهی قشنگ

نمودی دلم را تو آماج عشق

 و اکنون منم، همنشین غمم

و یک دل که رفته به تاراج عشق

بیا هدیه کن عاشقی را به من

نمانم مگر بنده محتاج عشق

دلم شد مهاجر چسان دلپذیر

دلم پر گشوده به معراج عشق

«حسین شادمهر»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۹۴ ، ۰۵:۰۶
حسین شادمهر

اینک تو ای مسافر پس‌کوچه‌های زخم!
ای دل‌شکسته عابر پس‌کوچه‌های زخم!
 
اینجا همیشه در سفری تلخ بوده‌ای
کی می‌رسی به آخر پس‌کوچه‌های زخم؟
 
آیا حکایت دل من را شنیده‌ای؟
همزاد غم، معاصر پس‌کوچه‌های زخم
 
با سوز و آه زمزمه می‌کرد و می‌گریست
در کوچه‌باغ، شاعر پس‌کوچه‌های زخم
 
با من بیا بخوان غزل غمگنانه‌ای
با این منِ مهاجر پس‌کوچه‌های زخم

«حسین شادمهر»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۴ ، ۰۲:۰۰
حسین شادمهر

آفتاب آسمانم، مادرم!

ای عزیز مهربانم، مادرم!

غنچه بودم در حیاط سال‌ها

این تو بودی باغبانم، مادرم!

دست‌های گرم تو در زندگی

بود تنها سایبانم، مادرم!

در مسیر پیچ پیچ زندگی

بوده‌ای تو پشتوانم، مادرم!

عمر خود را تو به پایم ریختی

پس فدایت باد جانم، مادرم!

نگذرد از من خدا روزی اگر

قدر مهرت را ندانم، مادرم!

کاش حتی لحظه‌ای هم بی‌تو من

زنده در دنیا نمانم،‌ مادرم!

«حسین شادمهر»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۴ ، ۰۵:۰۳
حسین شادمهر


تو را به وصف سرودن «وصیف»1 می‌خواهد
و واژگان اصیل و لطیف می‌خواهد

سرودن از لب و چشم و دهان و ابرویت
هزار دفتر شاعر ردیف می‌خواهد

از آتشی که به چشمت فتاده خود پیداست
کمان ابروی چشمت، حریف می‌خواهد

شبیه پادشهی ظالم و ستمکاری
که هرچه دور و برش را ضعیف می‌خواهد

بنای عشق ولی کار هر مهندس نیست
که مدرکی به نماد «شریف» می خواهد

مذاکرات دلم با گروه مژگانت
پر از گزینه و مردی «ظریف» می‌خواهد!


«حسین شادمهر»


1 : محمدبن وصیف سیستانی: نخستین شاعر پارسی‌گوی دوره  صفاریان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۴ ، ۰۹:۳۳
حسین شادمهر

سخــن هر جا ز جنجال سعودی‌ست

وطــن آزرده احــوال سعــودی‌ست


ندارد امن و آسایش حریمی

که کعبه توی چنگال سعودی‌ست


عراق و سوریه، حتی یمن هم

دچار فتنه‌ی آل سعودی‌ست


فراوان امت اسلام، افسوس

اسیر دست دجّال سعودی‌ست


به راه قتل و غارت نیز داعش

چو شاگردی به دنبال سعودی‌ست


خدا را خانه در دل‌های پاک است

نه این خانه که اموال سعودی‌ست


چه حجّی و طوافی و نمازی

که بر آن مُهر ابطال سعودی‌ست!


«حسین شادمهر»

حسین شادمهر
وقتی به خاطرم غم عشقت خطور کرد

هفت آســــمان چشم مرا پر بلور کرد


از سینه‌ام گذشت ســـوار سپید عشق

وز کوچه‌ کوچه‌ی دل من هم عبور کرد


لبخند توســت مژده‌ی آغاز عشقمان

گلخنده‌های ناز توام پر ز شور کرد


تا فصل عشق از افق چشم تو رسید

دل را پر از شکوفه و باران و نور کرد


از یادمان مگر نرود عشق و عاشقی

باید نشست قصه‌ی دل را مرور کرد


«حسین شادمهر»
حسین شادمهر

ای وجــودم فدای چشمانت!

من اسیـــر صفای چشمانت


فرصتـــی، تا کبوتــر قلبـــم

پر کشـــد در هوای چشمانت


قلب من این حریم عشقستان

کُشتــــه‌ی آن بلای چشــمانت


من که بودم غریب این سامان

گشتــه‌ام آشنـــای چشمانت


وه چه عاشق، چه با صفا هستند

مـــردم روستـــای چشــمانت


این من و این دل و غزل‌هایم

بنـــدگان خـــدای چشمانت


هر شب اینجا چه آتشین شعری

می‌ســـرایم بـــرای چشمانت


مثل غــم مثل پاییــــز است

زنــدگی‌ها جـــدای چشمانت.


سینه سرخی مهاجرم ای دوست

مـــی‌روم تــا ورای چــشمانت


«حسیـــن شادمهــــر»

حسین شادمهر

این کوچه‌ی خلوت، روزی مسافــر داشت

صد یادگاری از هـــر پای عابر داشت


دل بود و دل عاشق، گل بود و گل لایق

آن روزهای خــوش، افسوس آخِر داشت


یاری صمیمـــی بود،‌ یاری قدیمی بود

دل صد غزل زیبا از او به خاطر داشت


وقتــی که اینجا بود،‌ دلها همه وا بود

لطفی برای دل هر روز حاضر داشت


اینک دلی بر هم، اینک دل و صــد غم

دل زنــــدگی را هم تا این اواخر داشت


صـــدبار گفتــم من، امــا نفهمیدند

چیزی که دل می‌گفت، حرفی که شاعر داشت


حسین شادمهر

حسین شادمهر

  شعری برای تو گفتن چقدر مشکل بود

  ای آنکه یاد عزیزت همیشه در دل بود


  می‌خواستم بروم دوردست‌های سبز
  اما شکست پر و بال و پای در گل بود


  قسمت نمود خدا تا تمام هستی را
  من را تغزل و عشق و ترانه، حاصل بود


  می‌بخشی‌ام که چنین بی‌ شکوفه‌ام، اما
  درد فراق تو زخم خزان قاتل بود


  یادش بخیر، صفا بود و مهربانی بود
  اما چه سود، بود و نبود باطل بود


  با اینکه درد فراق تو آتشم می‌زد،
  حس حضور شریفت، شفای عاجل بود


  می‌خواستم بسرایم تمام عشقم را
  «شعری برای تو گفتن چقدر مشکل بود»


  حسین شادمهـــر

حسین شادمهر

  امشب ای اشک مرا مهمانی
  تو فقط حال مـــرا می‌دانی


  من برایت سخنی می‌گویم
  تو برایم غــزلی می‌خوانی


  من پر از بغض گلوگیرم اشک!
  و دلــم در قفسـی زنــدانی


  کمکم کن بتــوانم بپــــرم
  کمکم کن بشــوم بــارانی


  دوستانم همه در بستر خواب
  من و تو گرم بلــــورافشانی


  شب شکوه شعف‌انگیزی است

  شب پر از قاصــدک نورانی


  چه سخن‌ها که نگفتم با تو
  بارها در دل شـــب پنهـــانی


  غربـت و خلوت و فال حافـظ
  «و چه فرخنــده شبی» طولانی


  همدمم باش و جوابم بده اشک!
  تا سحـــــر پیش دلم می‌مانی؟


  «حسین شادمهر»

حسین شادمهر