شعرهای حسین شادمهر

غزل، ترانه، رباعی، دوبیتی، طنز، ... [ کانال تلگرام Shadmehraneh@ ]

شعرهای حسین شادمهر

غزل، ترانه، رباعی، دوبیتی، طنز، ... [ کانال تلگرام Shadmehraneh@ ]

شعرهای حسین شادمهر

کتاب شعر منتشر شده:
فرصت‌های ابری ، مجموعه دوبیتی
نشر مایا ، 1395
__________________

کانال‌های تلگرام:
*شادمهرانه https://t.me/shadmehraneh
*شادک https://t.me/shadmehraneh2
*شادشعر https://t.me/shadshear

پیام های کوتاه

طبقه بندی موضوعی

بایگانی

آخرین مطالب

آخرین نظرات

  • ۲ دی ۹۷، ۱۲:۲۱ - النگو نقره طرح طلا
    عالیه

پیوندهای روزانه

۱۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «غزل» ثبت شده است


ببار ای سپید صمیمی، ببار
برای دل من سپیدی بیار

شکوه شکوفایی‌ات دیدنی‌ست
بیفشان شکوفه، هزاران هزار

پر از حسّ زیبا شدن گشته‌ام
و از شوق برفم چسان بی‌قرار

به داماد شمشاد فرخنده باد
وصال عروس سپید چنار

چه برفی، چه برفی، سپید سپید
چه فصلی، چه فصلی، بهار بهار!


«حسین شادمهر»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۵ ، ۰۹:۲۶
حسین شادمهر

 

قدم قدم به تماشای جاده می‌آیم

دوباره مست شدم، بی اراده می‌آیم

 

شبیه بادِ مشوّش، چه باید از سفرم

هزار بادیه را سوی باده می‌آیم

 

جفای خار مغیلان، فدای حضرت دوست

به قدرت کرمش، سهل و ساده می‌آیم

 

برای عرض ارادت به آستان وفا

به سینه دست ادب را نهاده می‌آیم

 

چه اجتماع عظیمی، چه اشتیاقی ناب

به پایبوس، دل از دست داده می‌آیم

 

-

دوباره راه نجف- کربلا، به عشق حسین

در اربعین حسینی، پیاده می‌آیم


«حسین شادمهر»

التماس دعا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۹۵ ، ۰۸:۴۲
حسین شادمهر


در اینجا من و خلوت و اشک و آه
در اینجا من و شمع و شب، شعر و ماه
 
در اینجا بدون تو ای آشنا!
نه سبزم، نه آبی، همیشه سیاه
 
همیشه به یادت تپیده دلم
نبودی به یادم ولی هیچگاه
 
تو در سینه‌ات عشق را کُشته‌ای
و برگردنت خون این بی‌گناه
 
مرا گر تو آزرده می‌خواستی
بیا این دل چاک‌چاکم گواه
 
از این خسته هر چیز و هر کار را
به جز ترک عشقت، که خواهی بخواه
 
قسم دادمت بارها، گوش کن
که خون دلم را مگردان تباه
 
بیا و ببین با وجود چه‌ها
هنوزت ولی هست چشمم به راه
 
بیا و تماشا کن این خسته را
به همراهی شمع و شب، شعر و ماه


«حسین شادمهر»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۵ ، ۰۹:۵۰
حسین شادمهر


خدا تو را چه بی‌نظیر آفریده است
تو را چه خوب و دل‌پذیر آفریده است

تو را برای لحظه‌های ناب عاشقی
برای لحظه‌ی خطیر آفریده است

در آسمان مقابل مقام عالی‌ات
فرشته‌های سر به زیر آفریده است

نوازش دل تمام دل‌شکستگان تو را
گلی لطیف چون حریر آفریده است

لیاقت خطاب گل فقط برای توست
خدا چه خار را حقیر آفریده است

تو را برای عشق در زمانه‌ی بلا
چراغ روشن مسیر آفریده است

برای بارش زلال عشقپاک تو
دل مرا پر از کویر آفریده است

خدا برای پاسخ «مدد، مدد»، ببین
چه دست‌های دست‌گیر آفریده است

تداوم حیات سبز باغ‌ تازه را
صفای چشمه‌ی «غدیر» آفریده است

تو افتخار جاودانه‌ای «علی»!، خدا-
تو را برای ما امیر آفریده است

________
حسین شادمهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۵ ، ۱۰:۵۱
حسین شادمهر

ای فصل پرطراوت، ای فصل نوبهارم

پیشم بیا تو اکنون،‌ من بی تو بی‌قرارم


درکوچه‌های غربت،  چون نیست مهر و الفت

جز یاد نام خوبت،‌ یاری دگر ندارم


آتش زده به جانم،‌ برده زمن امانم

رنج و غم فراقت،‌ اندوه روزگارم


نام تو را به هر دم،‌ چون قطره‌های شبنم

بر شعله‌ی زبانم،‌ بر روی غم ببارم


در عشق تو اسیرم، با امر تو بمیرم

امری نما مرا تو، ای صاحب اختیارم


تا کی تو را نبینم،‌ از درد دل نگویم؟

تا کی نشیند آخر، این غصه در کنارم؟


بذر محبتت را، وآن عشق صورتت را

با صد امید رویش، در خاک دل بکارم


باز آی و باز کن در،‌ ای دلنشین تو دلبر

اینجا نشسته‌ام من، اینجا در انتظارم


در منجلاب ماتم، غرق هزار تا غم

فریاد من به هر دم، برگرد غمگسارم

«حسین شادمهر»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۵ ، ۱۸:۰۰
حسین شادمهر

دست‌هایی که آشنای شالی بود

وقت برداشت برنج خالی بود

 می‌نشستند بر زمین و می‌دیدم

دستشان پینه‌دار دار قالی بود

 آن طرف تشنه بود و خسته و غمگین

پیرمردی که کوزه‌اش سفالی بود

 غنچه‌ای بر کسی نداده، می‌کوچید

نوبهاری که در همین حوالی بود

 حرمت دست پینه‌بسته را دارند،

فکر من بود و حیف خوش‌خیالی بود


«حسین شادمهر»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۹:۵۱
حسین شادمهر

هوای پر زدن چرا نمی‌کند کبوترم؟

به دشت ها، به باغ‌ها، چرا چرا نمی‌پرم؟

 

دلم به خواب رفته است از این سکوت سرد برف

چرا بهار پای خود نمی‌زند بر این درم؟

 

یکی‌یکی شمرده‌ام تمام رنج خویش را

چه‌ وقت می‌رسم خدا! به غصّه‌های آخرم؟

 

کرانه‌های هر افق به خط خون نوشته‌اند

شهادت سپیده را،‌ به برگ برگ دفترم

 

غروب گشته است و من، به آرزوی یک طلوع

نمی‌شود هنوز هم غروب نور باورم

 

و من نشسته گوشه‌ای،‌ میان کلبه‌ی سکوت

به فکر یک طلوع نو،‌ به فکر روز دیگرم


و من نشسته گوشه‌ای،‌ میان کلبه‌ی سکوت

به فکر یک طلوع نو،‌ به فکر روز دیگرم


«حسین شادمهر»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۴ ، ۰۵:۱۵
حسین شادمهر

ببار ای سپید صمیمی ببار

برای دل من سپیدی بیار

 

شکوه شکوفایی‌ات دیدنی‌ست

بیفشان شکوفه هزاران هزار

 

پر از حسّ زیبا شدن گشته‌ام

و از شوق برفم چه‌سان بیقرار

 

به داماد شمشاد فرخنده باد

وصالِ عروسِ سپیدِ چنار

 

چه برفی، چه برفی، سپیدِ سپید

چه فصلی، چه فصلی، بهارِ بهار!


«حسین شادمهر»


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ بهمن ۹۴ ، ۰۶:۲۲
حسین شادمهر

دلم جنگلی سبز از کاج عشق

که بر سر نهاده طلا تاج عشق

 دلم قایقی در افق‌های دور

شناور به هر سو، در امواج عشق

و یک شب به تیر نگاهی قشنگ

نمودی دلم را تو آماج عشق

 و اکنون منم، همنشین غمم

و یک دل که رفته به تاراج عشق

بیا هدیه کن عاشقی را به من

نمانم مگر بنده محتاج عشق

دلم شد مهاجر چسان دلپذیر

دلم پر گشوده به معراج عشق

«حسین شادمهر»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۹۴ ، ۰۵:۰۶
حسین شادمهر

اینک تو ای مسافر پس‌کوچه‌های زخم!
ای دل‌شکسته عابر پس‌کوچه‌های زخم!
 
اینجا همیشه در سفری تلخ بوده‌ای
کی می‌رسی به آخر پس‌کوچه‌های زخم؟
 
آیا حکایت دل من را شنیده‌ای؟
همزاد غم، معاصر پس‌کوچه‌های زخم
 
با سوز و آه زمزمه می‌کرد و می‌گریست
در کوچه‌باغ، شاعر پس‌کوچه‌های زخم
 
با من بیا بخوان غزل غمگنانه‌ای
با این منِ مهاجر پس‌کوچه‌های زخم

«حسین شادمهر»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۴ ، ۰۲:۰۰
حسین شادمهر