شعرهای حسین شادمهر

غزل، ترانه، رباعی، دوبیتی، طنز، ... [ کانال تلگرام Shadmehraneh@ ]

شعرهای حسین شادمهر

غزل، ترانه، رباعی، دوبیتی، طنز، ... [ کانال تلگرام Shadmehraneh@ ]

شعرهای حسین شادمهر

کتاب شعر منتشر شده:
فرصت‌های ابری ، مجموعه دوبیتی
نشر مایا ، 1395
__________________

کانال‌های تلگرام:
*شادمهرانه https://t.me/shadmehraneh
*شادک https://t.me/shadmehraneh2
*شادشعر https://t.me/shadshear

پیام های کوتاه

طبقه بندی موضوعی

بایگانی

آخرین مطالب

آخرین نظرات

  • ۲ دی ۹۷، ۱۲:۲۱ - النگو نقره طرح طلا
    عالیه

پیوندهای روزانه

۱۹ مطلب با موضوع «شعر کودک» ثبت شده است

 

بر لبان مادرم 
بوسه یک پروانه شد
پر زد و بر گونه‌های من نشست 
دیدم این پروانه‌ زیبا فقط
لایق دستان گرم مادر است
من هم از روی ادب 
دست مادر را گرفتم با دو دست
دسته‌ پروانه‌ها
روی دست مادرم 
جان گرفت و نقش بست

 

حسین شادمهر

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۹ ، ۱۳:۳۱
حسین شادمهر

بابا برایم امروز

در مورد خدا گفت

از لطف و قدرت او

بابا چه نکته‌ها گفت

 

او گفت که خداوند

پروردگار ما است

یعنی خدا همیشه

در فکر کار ما است

 

ماه و ستاره‌ها را

دست و سر و زبان را

از بس که مهربان است

داده به ما جهان را

 

او مهربانترین است

باران ترانه‌ی اوست

او هست در همه جا

هستی نشانه‌ی اوست

 

حسین شادمهر

(کیهان بچه ها - اسفند 1398) 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۹۹ ، ۱۲:۵۸
حسین شادمهر

 

پدرم کارگر است
صبح تا شب، سر کار
پدرم راننده است
یا مسافر یا بار

پدرم برزگر است
کار او با داس است
پدرم زحمتکش
عرقش الماس است

پدرم را دیدم
دست و پایش خسته
توی دستان پدر
پینه‌هایی بسته

پدران سایه‌ سر
پدران دلسوزند
مثل یک شمع و چراغ
پدران می‌سوزند

 

حسین شادمهر

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۸ ، ۰۸:۴۲
حسین شادمهر

صدها شکوفه‌ی برف

از آسمان فرو ریخت

سرما به گردن سرو

قندیلی از یخ آویخت

 

در آشیانه گنجشک

رفته به بستر خود

چون که پتو ندارد

پیچیده در پر خود

 

آرام و ناز خوابید

رویش سفید شد باز

خواب بهار را دید

غرق امید شد باز


حسین شادمهر

* روزنامه اطلاعات، ضمیمه آفتاب مهتاب، 97/11/04


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۷ ، ۰۹:۵۶
حسین شادمهر

وقتــی زباله‌ها را
بیرون گذاشت بابا
وقتی که کرد جارو
مـادر اتــاق‌ها را

وقتی که باغبان نیز
اطراف گل علف دید
با دست خویش آن را
از پای باغ برچیـد

مـــــشغول درس دادن
وقتی معلّــم ماست
وقتی که ذهن ما را
او پاک کرد و آراست

یا آن پزشــــــــک وقتی
از جسم و جان بیمار
هرگونه زخم و غم را
او دور کـرد بسیــار

مـادر، پــدر، معلّــم
یا هر که فکر پاکیست
در اصل پاکبان است
عنوان او مهـم نیست

در بیــــن پاکــبان‌ها
آن کس که بهترین است
او افتخار شهــر است
حقّش صد آفـرین است

او کرده شهــر ما را
هر روز آب و جارو
باید که پاس داریم
ما رنج و زحمت او

حسین شادمهر

*منتشر شده در ضمیمه کودک و نوجوان روزنامه اطلاعات، 971027

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۹۷ ، ۰۷:۵۷
حسین شادمهر

در گوشه‌ خانه

کودک نشسته بود

از دست تنهایی

قلبش شکسته بود

 

پر کرده بود اندوه

دنیای کودک را

باید چه می‌کرد او

دستان کوچک را

 

مادر رسید و باز

خنده به کودک داد

بوسید رویش را

دستش عروسک داد


حسین شادمهر

*منتشر شده در ضمیمه قانون بچه‌ها روزنامه قانون، 97/10/16


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ دی ۹۷ ، ۰۹:۱۰
حسین شادمهر

برف آمد و دوباره

فرش سفید انداخت

تور سفید خود را

بر روی بید انداخت

 

یک شاخه نور افتاد

بر روی شانه بید

ماه و پرنده هستند

مهمان خانه‌ بید

 

نور قشنگی از ماه

در برف می‌درخشید

جنگل شده درخشان

با این هزار خورشید

 

جشن عروسیِ بید

در حال برگزاری‌ست

این برف، برف شادی

امشب چه برف باری‌ست


«حسین شادمهر»

* منتشر شده در ضمیمه کودک و نوجوان روزنامه قانون، 97/10/15

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۹۷ ، ۱۲:۳۶
حسین شادمهر

مثل یک آیینه است
آبِ شالیزارِ ما
می‌شود پیدا در آن
عکس هایِ کارِ ما

مثل یک قالیچه است
تازه و نرم و قشنگ
فصل شالیکاری است
می‌شود آن سبز رنگ

مثل شالیزار سبــز
می روم من توی آب
سر به سوی آسمان
رو به سوی آفتاب

مثل خورشیدی بزرگ
است هنگام درو
چون گرفته رنگ زرد
وقتِ انجام درو

بهترین رنگ جهان
رنگ سبز شالی است
کار شالیزارها
باعث خوشحالی است


«حسین شادمهر»

*پی‌نوشت: این شعر سروده سال 1371 است، آن روزها من نوجوانی 17 ساله بودم و این شعر را برای برنامه کودک تلویزیون فرستادم که یک روز توسط مجری خوب و به یاد ماندنی آن روزهای برنامه، خانم افشار، خوانده شد و .. این شعر هم از آین جهت و هم برای اینکه برای من یادآور تصاویر روزگار کودکی‌ام در شمال است،  بسیار عزیز و خاطره‌آمیز است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۹۷ ، ۱۰:۱۰
حسین شادمهر

رسول مهربانی

تو سپید مثل نوری

تو رفیق ماه هستی

تو رسول مهربانی

تو چراغ راه هستی


****

تو برای مردم شهر

خبــــر بــــــــهار داری

تــــو بــــرای مهربانی

دل بــــی‌قــــرار داری


****

تــــو بــــرای نا امیدان

در بسته باز کردی

بت مکه را شکستی

به خدا نماز کردی


****

دل هر شکوفه و گل

غــــزل تو را سروده

و گل مــــحمدی هم

به تو اقتدا نموده


«حسین شادمهر»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۹۷ ، ۱۰:۰۴
حسین شادمهر

زندگی


زندگی شیرین و خوب

زندگی مثل گل است

زندگــی آواز خــوش

از دهــان بلبل است

 

زندگی مثل همین

شعرهای کودک است

زندگی شیرینیِ

لحظه‌های کوچک‌است

 

زندگی یعنی امیـــد

اینکه می‌آید بهـــار

لحظه‌های ناخوشی

نیست هرگز برقرار

 

دست من در دست‌شان

این پدر، این مادر است

زندگی از لطف‌شان

از عسل شیرین‌تر است


«حسین شادمهر»

* منتشر شده در ضمیمه کودک و نوجوان روزنامه قانون (قانون بچه‌ها)

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۷ ، ۱۲:۱۵
حسین شادمهر