شعرهای حسین شادمهر

غزل، ترانه، رباعی، دوبیتی، طنز، ... [ کانال تلگرام Shadmehraneh@ ]

شعرهای حسین شادمهر

غزل، ترانه، رباعی، دوبیتی، طنز، ... [ کانال تلگرام Shadmehraneh@ ]

شعرهای حسین شادمهر

کتاب شعر منتشر شده:
فرصت‌های ابری ، مجموعه دوبیتی
نشر مایا ، 1395
__________________

کانال‌های تلگرام:
*شادمهرانه https://t.me/shadmehraneh
*شادک https://t.me/shadmehraneh2
*شادشعر https://t.me/shadshear

پیام های کوتاه

طبقه بندی موضوعی

بایگانی

آخرین مطالب

آخرین نظرات

  • ۲ دی ۹۷، ۱۲:۲۱ - النگو نقره طرح طلا
    عالیه

پیوندهای روزانه

۴۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عشق» ثبت شده است

  آسمانـــی راز در چشمان تـــوست
  یک جهان اعجاز در چشمان توست


  ای نگاهت قاصـــد دلدادگی
  نقطه‌ی آغاز در چشمان توست


  حرفهایت دلنشین مثل غـــزل
  صد نفس آواز در چشمان توست


  با تو احساس کبوتر می‌کنم
  لذت پرواز در چشمان توست


  ای پرستـــوی دلم در چنگ تو
  شوکت شهباز در چشمان توست


  در دلم گل کرده باغی از نیاز
  غنچه‌های ناز در چشمان توست


  سعدی و حافظ نمودم آرزو
  صد شب شیراز در چشمان توست


  «حسیـن شادمهــر»

حسین شادمهر

  در اینجا من و خلـــوت و اشک و آه
  در اینجا من و شمع و شب، شعر و ماه


  در اینجــا بــدون تو ای آشنــا!
  نه سبزم، نه آبی، همیشه سیـــاه


  همیشـــه به یادت تپیده دلم
  نبودی به یادم ولی هیچــگاه


  تو در سینه‌ات عشق را کُشته‌ای
  و برگردنت خـــون این بی‌گناه


  مرا گر تو آزرده می‌خواستـــی
  بیا این دل چاک‌چاکم گـــواه


  از این خسته هر چیـــز و هر کار را
  به جز ترک عشقت، که خواهی بخواه


  تو را من قسم می‌دهم، گوش کن.
  که این عشق ما را مگردان تباه


  بیا و ببین با وجـــــود چــه‌ها
  هنوزت ولی هست چشمم به راه


  بیا و تماشا کن این خستــــــه را
  به همراهی شمع و شب، شعر و ماه


   «حسیــن شادمهـــر»

حسین شادمهر

 خلوت عاشقانه‌ای دارم
 گریه‌های شبانه‌ای دارم


 خلوتم بوی صد غزل دارد
 جوشش شاعرانه‌ای دارم


 دوری‌ات را تحمل نمی‌دانم
 دیدنت را بهانه‌ای دارم


 خال لب را مکن دریغ از من

 صیدم و درد دانه‌ای دارم


 یادگاری اگر که می‌خواهی
 برگ سبزی،‌ ترانه‌ای دارم


 در دلم آشیانه‌ای داری
 در دلت آشیانه‌ای دارم؟


 حسین شادمهر

حسین شادمهر
غمگین ترانه‌ای ز فراقت سروده‌ام

یعنی که من همیشه به یاد تو بوده‌ام


چشمم بدون چشم تو چون چشمه می‌شود

این نکته را به وقت فراق آزموده‌ام


تو بی‌خیال من چه خوش از زندگی شدی

من بی‌خیال روی تو هرگز نبوده‌ام


این عشق آفرینش چشمان مست توست

تو را چنان الهه‌ی عشقی ستوده‌ام


عشقت چنان وجود مرا شعله‌ور نمود

تا گوی عشق از کف مجنون ربوده‌ام


ما را دلی‌ست عاشق و شعری‌ست پر ز شور

شعر و دلم فدای وجودت نموده‌ام


منّت گذار و پای به چشمان من بنه

اینک که مهر غیر تو از دل زدوده‌ام


با اینکه هیچ وقت به یادم نبوده‌ای

باور کن ای عزیز، به یاد تو بوده‌ام


حسین شادمهر
حسین شادمهر
پر از باران که اقلیمی ندارد

زمستان را به تقویمی ندارد

چنان خشک است و بی‌باران کتابش

که «کبری» هیچ تصمیمی ندارد!


حسین شادمهر