بیچاره تو آب، کاین چنین شومی، آب!
از بوسهی عباس، تو محرومی آب!
مهریهی مادر به عزیزان نرسید
تا روز جزا به گریه محکومی، آب!
حسین شادمهر
از مجموعه شعر: فرصتهای ابری / نشرمایا ، 1394
بیچاره تو آب، کاین چنین شومی، آب!
از بوسهی عباس، تو محرومی آب!
مهریهی مادر به عزیزان نرسید
تا روز جزا به گریه محکومی، آب!
حسین شادمهر
از مجموعه شعر: فرصتهای ابری / نشرمایا ، 1394
با کفر سپاهیام، مرا دست بگیر
رو سوی تباهیام مرا دست بگیر
ای حضرت عشق، یا حسین بن علی(ع)
حرّبن ریاحیام، مرا دست بگیر
حسین شادمهر
با قافلهی سبز خدا کوچیدند
در دشت بلا فقط خدا را دیدند
آن روز برای رویش فصل بهار
هفتاد و دو لاله، کربلا روییدند
حسین شادمهر
دلدادهی چشم مست یاری هستم
من کُشتهی غمزهی نگاری هستم
پرسید که آیا تو فدایم هستی
آری هستم، آری هستم، آری هستم
حسین شادمهر
با این دل زرد و زار باید چه کنم؟
با سختیِ انتظار باید چه کنم؟
امروز هنـــوز اول پاییـــــزست
تا آمدنِ بهــــــار باید چه کنم؟
حسین شادمهر
آه دلم از هجوم چشمان تو بود
قلبم همه مرز و بوم چشمان تو بود
افسوس نگفتم به تو از راز دلم
چون لب همه مهر و موم چشمان تو بود
"حسین شادمهر"
یک شب تو بیا بشو عروس دل من
تا گپ بزنیم در خصوص دل من
مهریهی چشمان تو کردم لب را
تقدیم تو باد باغ بوس دل من
"حسین شادمهر"
از دست تو قلبم به تلاطم افتاد
کارم به رباعی هزارم افتاد
شاعر شدم و شعر به نامت گفتم
نام تو سر زبان مردم افتاد
«حسین شادمهر»