شعر طنز: آرزوها
چهارشنبه, ۴ تیر ۱۳۹۹، ۰۴:۲۰ ب.ظ
ویلای لوکس توی لواسانم آرزوست
مشرف به سدّ و تپه ی لتیانم آرزوست
ویلا برای گردش پایان هفته است
برجی بلند سمت شمیرانم آرزوست
پاساژ و باغ در همه جای شمال شهر
چندین مغازه مرکز تهرانم آرزوست
شبها سوار پورشه ی آخرین مدل
تفریح و دور دور خیابانم آرزوست
مشتاق خدمتم نه بدنبال اسم و رسم
پستی برای خدمت یارانم آرزوست
یاران که خالصانه به من لطف کردهاند
از هر کدام هدیه ی چندانم آرزوست
دارو و سکّه و شکر و ارز و مثل آن
بر هر کدام بودنِ سلطانم آرزوست
از بانک وام گر برسد، پس نمیدهم
وام بدون بهره فراوانم آرزوست
دنیا بهشت بود برایم ولی گذشت
آنجا بهشت و حوری و غلمانم آرزوست!
حسین شادمهر
۹۹/۰۴/۰۴